مقدمه :
درآمدي بر ترجمه ترانههاي وارداتي
ترانههاي ممنوعه كه در دهه شصت در پستوي كتابفروشيها به شكلي كاملاً مخفي به فروش ميرسيد در اين چند سال اخير در ويترين تمامي كتابفروشيها خودنمايي ميكند .
آثاري كه زمينهساز انتشار ترانههاي وطني نظير « دريا در من » ( شهيار قنبري ) ، « دختر مشرقي » ( ترانههاي شهره ) و ترانههاي خوانندگان غيرمجازي نظير « داريوش اقبالي » ، « ابراهيم حامدي » ( ابي ) ، « فائقه آتشين » ( گوگوش ) ، « سياوش قميشي » و .... نيز به حساب ميآيد .
به جرات ميتوان نوشت كه سياست تساهل و تسامح در وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي ، بيشترين لطمه را به فرهنگ مكتوب ايران در حوزه ترانه وارد كرده است . به اين معنا كه بيش از 98 درصد از ترانههاي پس از خرداد 76 وامدار ترانههاي آن طرف آبهاست .
تزريق بينش غربي به سادگي بسياري از باورهاي مشرقي ما را به باد يغما داده است !
در اين ميان بايد عينك انصاف را به چشم گذاشت و با رويكردي حرفهاي و بيطرفانه ، ترانههاي ترجمه شده را به بوته نقد كشيد .
در بين آثار برگردان شده اين چنيني ميتوان به غربت مجموعههاي انساني و فرهنگسازي نظير منتخب ترانههاي « باب ديلن » اشاره كرد كه متاسفانه در بازار فرهنگي ايران از تعداد انگشتان يك دست تجاوز نميكند .
در اين مجموعه به آسيبهاي فرهنگي ترانهها و اشعار پنج گروه موسيقي غربي ميپردازيم كه متاسفانه شماره مجوز وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي را بر پيشاني خود دارند .
1- سلاطين فلزي
مجموعه ترانههاي « اريك آدامز »
گروه « منووار » MANOWAR
مترجم: فراز بهروز ـ سهيل عبدي
انتشارات « دژ »
1- سلاطين فلزي
گروه منووار MANOWAR
مهمترين آلبومها :
ترانههاي جنگ ـ سوار بر شكوه ـ درود بر انگلستان ـ نشان چكش ـ در مصاف با دنيا ـ سلاطين فلزي ـ پيروزي پولادين ـ فراتر از جهنم
معروفترين نوازندگان گروه :
روس دبوس (گيتار) .
سبك موسيقي :
هوي متال
الف / شاگردان شيطان و ما
مترجمان « سلاطين فلزي » در پيشگفتار اين اثر ، ادعاي عجيبي را مطرح كردهاند كه بسيار قابل تامل است آنان مدعي شدهاند :
« اين نوع موسيقي ( راك و متال ) به همراه متن ترانههايش ، متعلق به نسل جوان جامعه بوده و اكثر نوجوانان و جواناني كه علاقهمند به اين سبك هستند ، ميخواهند از طريق اين نوع موسيقي انرژي منفعل خود را رها كنند تا سكون انرژي سرشار جواني ، باعث ياس و سرخوردگي آنان نشود و از طرفي متن اعتراضآميز و عصيانگرانه ترانههايشان باعث شده كه جوانان ، حرف دل خود را در لابهلاي سطور اين اشعار بيابند و اين امر علت به وجود آمدن اين حس همگرايي ميشود .... » (1)
براي اين كه صحت و سقم ادعاي آنان را دريابيم به هزار توي ترانههاي « اريك آدامز » ( شيطانپرست معروف ) نقبي ميزنيم تا « همگرايي » (!) جوانان ايران زمين و شيطان پرستان از نگاه مدعيان آشكارتر شود :
« ... سوختن ، مرگ ، هلاكت
توهين كن به دختران و زنان
اين خون به دست آمده دستمزد من است
در زندگي كثيفشان
هيچكس نميتواند از من بگريزد
سوار بر مرگ سياهم
هنگامي كه بوسه زد بر شمشير كينهجويي
سرت در كنارت گذاشته ميشود
تمام زندگيها را گرفتم كه تنها من دانستم
بدني دريده شده با مرگي آرام در انتظار شماست
.... دختران و همسرانشان را به يغما ببر » (2)
نمونهاي از همگرايي « اريك آدامز » و « جوانان ايراني » را با هم خوانديم . به عبارت ديگر « همگرايي » ادعا شده در پيشگفتار « سلاطين فلزي » بيشتر به اين معناست كه فرهنگ ما ، بر پايه خشونت استوار شده است (!) آيا اين ادعايي توهين آميز نيست ؟
در بخشي از اشعار اين گروه آمده است :
« ... خون تو را ميچشم ، لحظهاي كه از تيغه شمشيرم ريخته ميشود
قلبت را ميدرم كه با روح خبيث شيطان درآميخته است
با قلبي آكنده از نفرت كه خون تيره در سرتاسر رگهايشان جريان دارد
من شيطان را تسخير ميكنم ، بگذار شيطان نام مرا بداند
پيش بيا تا با مجازاتي مخوف روبرو شوي
من نحس هستم ، كسي كه نميميرد
من آتشي هستم ، درونم نفرت ميسوزد ... » (3)
آنچه بايد به آن توجه داشت اين است كه « اريك آدامز » و گروه « منووار » هيچگاه و در هيچ كجا چنين ادعايي را مطرح نكردهاند كه آثارشان ، اعتراض نوجوانان و جوانان را در مسير درستي هدايت ميكند ، اما مترجمان با زيركي خاصي سعي كردهاند با توجيه نادرست ، اين اثر را از مميزي وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي به سلامت بگذرانند كه عرضة كتاب در سطح كشور از موفقيت آنان خبر ميدهد !
در بخش ديگري از ترانههاي اين گروه ميخوانيم :
« .... نفرت ، قدرت من است ، زجر و مجازات ـ نفرت و نفرت
با قلبي آكنده از نفرت كه خون تيره در سرتاسر رگهايشان جريان دارد
استخوانهايت را خرد ميكنم ، صورتت را له ميكنم
گوشتت را ميدرم ، جسمت را نابود ميكنم .... » (4)
كالبدشكافي موسيقي متال نشان ميدهد كه موسيقي مذكور يك موسيقي انساني نيست . نكته قابل تامل اين كه سردمداران اين نوع موسيقي نيز همواره اين نوع موسيقي را هرزه ، كثيف ، جنسي ، حيواني و لجن مينامند . عجيبتر آن كه مروجان اين سبك ، تلاش ميكنند با دستاويزهايي نظير مذهب ، فلسفه و عرفان ، برگردان چنين موسيقي و ترانههاي مستهجني را توجيه كنند !
مترجمان « سلاطين فلزي » مدعي شدهاند :
« موسيقي هوي متال يكي از تكنيكيترين ، فلسفيترين و پرمضمونترين موسيقيهاي حال حاضر است . »
ثابت كردن اين ادعا چندان مشكل نيست . « جوسا ترياني » و « كريك همت » از تكنيكيترين دراميستهاي حال حاضر دنيا هستند و كارهايشان همگي در محدوده موسيقي « هوي متال » است . (5)
اما ادعاي مترجمان اين مجموعه را به راحتي ميتوان رد كرد . زيرا « جوسا ترياني » كه به عنوان يكي از تكنيكيترين نوازندههاي گيتار مطرح شده تنها يك نوازنده متوسط بوده كه به دليل آثار عوامانهاش ، شهرت جهاني پيدا كرده است . نوازندهاي كه چند دهه را با نواختن چند آهنگ سپري كرده است !
مترجمان اين اثر همچنين ادعا كردهاند :
« اشعار منووار نه تنها اشعاري پوچ و توخالي درباره « سكس » و « عشق » نيست بلكه اشعاري هنرمندانه درباره افسانهها و و جنگهايي است كه به دست فراموشي سپرده شده و اشعاري است اجتماعي ، فرهنگي كه براي همگان قابل درك است .» (6)
اما مروري بر اشعار « اريك آدامز » كه درباره « سكس » و « عشق » از نوع « عمقي » سروده شده ، خلاف اين ادعا را ثابت ميكند .
« .... از خاكسترها برخاستهايم ، از شعلهها برآمدهايم
خون در آتش ريخته ميشود ـ بر محراب ـ
پيوسته در وسوسهها ، اينك خدايان ظلمت به صف ايستادهاند
در اين عالم رستگاري نيست و خون تو شراب من است
اينجا جهاني است معطل
ميان مرگ و حيات
اينجا جسم و شهوت
با ازل وصلت كردهاند .... » (7)
و همچنين
« .... موتوري كه در حياط است ، همسر من است
سعي نكن مرا بشناسي ، خانوادهام هيچگاه نخواهند توانست
بايد معلم ميزد ، اكنون مو به تنش سيخ شده است
ممكن است در مدرسه بمانم يا در زندان بميرم
به هر حال تصميم اين است
يك آبجوي ديگري مينوشم و هوي متال ميخواهم ....
هيچكس زندگي لعنتشده ما را كنترل نميكند .... » (8)
اگرچه برخي از علاقهمندان موسيقي متال ، بر اين باورند كه اين نوع موسيقي در غرب مخاطبان فراگيري دارد اما حقيقت اين گونه نيست . آمارها نشان ميدهد كه 87 % از خانوادهها از « متال » نفرت دارند و 65 % از خانوادهها نيز شنيدن « متال » را براي نوجوانان خود ممنوع كردهاند . (9)
از سويي ديگر اين سبك موسيقي واكنش نهادهاي فرهنگي كشورهاي مختلف جهان را برانگيخته است . آنان برنامههاي متعددي را براي مبارزه با موج منفي متال ، طراحي كردهاند تا اين سبك هرزه و فاسد به بنيانهاي فكري و اعتقادي نوجوانان و جوانان جامعه آسيبي نرساند .
مخالفت صريح « كليسا » با « متال » از جمله واكنشها عليه خطر تخريبي « سلاطين فلزي » است .
ب / تحقير مخاطب
هيچ گروهي در جهان به اندازه گروه « منووار » مخاطب خود را تحقير نميكند . روند تحقير شنونده تا آنجا پيش ميرود كه معروفترين نوازنده اين گروه يعني « روس دبوس » به خاطر ترانههاي زننده و توهينآميز آلبوم « در مصاف دنيا » گروه شيطاني مذكور را ترك ميكند و چندي بعد در گفتوگو با راديو « بيبيسي » گروه « منووار » را نمايندگان شيطان بر روي زمين ميخواند و از كارهاي شيطاني « اريك آدامز » و گروه « منووار » پرده برميدارد .
بررسيها نشان ميدهد كه يكي از دلايل جدايي « روس » از « منووار » وجود رگههاي مذهبي در اين گيتاريست حرفهاي است كه با ترانههاي « اريك » در تضادي آشكار است . « اريك آدامز » در مصاحبه با مجله قرن بيست و يكم به صراحت گفت :
« من به صورت مذهب ، آب دهان مياندازم »
« اريك » خدايي جز « متال » نميشناسد و در بيشتر ترانههاي خود بر اين اعتقاد پا فشاري ميكند :
« .... برادران پولادين ما هيچ خداياني را نميشناسند
فلز ، مذهب ماست
جنگ مقدس
ما را در آتش و پولاد تعميد دادهاند .... »
بررسي گروه مذكور نشان ميدهد كه مخاطبان اصلي « منووار » در مكتب نهيليسم ( پوچ گرايي ) پرورش پيدا كردهاند و رگههايي از ساديسم ( ديگر آزاري ) و مازوخيسم ( خودآزاري ) را نيز در خود دارند . اين مخاطبان ، سعي ميكنند مانند « سلاطين فلزي » از كلمات ركيك استفاده كرده و تا جايي كه ممكن است ، لحني بيادبانه داشته باشند :
« .... اكنون جهان بايد به حكم ما گوش بدهد
ما از هيچكس رويگردان نيستيم
اگر جزو « متال » ها نيستي ، دوست ما هم نيستي
بچه قرتيها ! سالن را ترك كنيد
هر چند تمام هوي متال باشد يا نباشد
بچهقرتيها ! سالن را ترك كنيد
متال در هواست . ميتواني امشب صدايش را بشنوي ؟
اگر جرات ماندن نداري ميتواني سالن را ترك كني .... (10)
بررسيها نشان داده است گروه « منووار » از آن بخش گروههاي متال است كه هنگام اجرا دست به حركات سبعانه و غيرانساني ميزنند و دست و پاي حيواناتي كوچك نظير سنجاب و گربه را از بدنشان جدا ميكنند . اين عمل غيرانساني ، آنقدر در كنسرتهاي « منووار » تكرار شده كه كم كم در ذهن نوجوانان و جوانان به يك هنجار تبديل شده است .
نكته تاسفانگيز ، توجيه مغرضانه مترجمان « سلاطين فلزي » است كه كاسه داغتر از آش شدهاند و از هيچ دفاع كوركورانهاي فروگذار نكردهاند :
« آيا حقيقتاً اين مطالب ( دريدن حيوانات و حتي انسانها هنگام اجراي زنده و اعمال كثيف و غيراخلاقي ) ميتواند علتي براي شناخت سبك موسيقي آن گروه (متاليكا) باشد ؟ آيا بهتر نيست كه اينگونه بررسيهاي رفتاري و فلسفي را به سبكها و مكاتب روانشناسي سپرد ؟» (11)
سخن آخر
برگردان « منووار » محصول غفلت فراگيري است كه تاكنون در سوزاندن ريشه فرهنگ اين سرزمين ، نقش موثري ، ايفا كرده است . البته نگاهي خوشبينانه است وگرنه يك توطئه خزنده در حال شكلگيري است . به عبارت ديگر در حالي كه « منووار » خود را در ترانه معروف « سلاطين فلزي » معرفي كرده است مديران فرهنگي اين شعر را نديدهاند و مجوز چاپ اين اثر را صادر كردهاند .
« .... سلاطين فلزي
منووار ، منووار بر روي جاده زندگي ميكند
زماني كه ما در شهر هستيم بلندگوها ميتركند
ما آدمهاي بيبخار را به دور خودمان جمع نميكنيم
زيرا ما خيلي سر و صدا داريم
تنها طرفداران حقيقي متال هستند كه به دور منووار جمع ميشوند
آنها ميخواهند ما را فروبنشانند
ولي دوام نخواهند آورد
هنگامي كه ما قيام ميكنيم شما را پس خواهيم زد
به سوختن ادامه خواهيم داد
هميشه همينطور خواهد بود
گروههاي ديگر مينوازند اما منووار ميكشد
گروههاي ديگر مينوازند منووار ميكشد .... » (12)
به نظر ميرسد كساني كه مجوز « سلاطين فلزي » را صادر كردهاند يكي از اين دو دستهاند . يا عضو دستهاي هستند كه به آنها « طرفدارن حقيقي متال » مي گويند و يا دستهاي كه گوشهايشان به نشنيدن عادت كرده است .