دیگر بس است
دیگربس است
فکرکنم دیگراینقدرگفتاردرمانی ؛ جلسه درمانی ؛ همایش درمانی بس باشد.
تورابخدا بس است.
قسمتون میدهم بس است.
حرف حرف حرف وبازهم حرف بس است.
دوصدگفتارچونیم کردارنیست(1)و(2)
تومدیرومسئول اجرائی کشورباید کارکنی وکارکنی نه سخنرانی وازاین جلسه به جلسه غیرمفید دیگر وازاین همایش به همایش بی سر وته دیگر.
عزیزم وقت تنگ است وارزشمند.
فرصت کوتاه وچشمها منتظر.
سخنرانیهای غیرتخصصی برای آدمهای متخصص .
ای بابا یک کمی محاسبه کن نفس را ببین چقدرحرف وچقدرپیشرفت کار.
ببین واقعا با این حرفها دیگی گرم میشه. وووو...........
--------------------------------------------
1- فردوسی » شاهنامه » داستان سیاوش
بسا رنجها کز جهان دیدهاند
ز بهر بزرگی پسندیدهاند
سرانجام بستر جز از خاک نیست
ازو بهره زهرست و تریاک نیست
چو دانی که ایدر نمانی دراز
به تارک چرا بر نهی تاج آز
همان آز را زیر خاک آوری
سرش را سر اندر مغاک آوری
ترا زین جهان شادمانی بس است
کجا رنج تو بهر دیگر کس است
تو رنجی و آسان دگر کس خورد
سوی گور و تابوت تو ننگرد
برو نیز شادی سرآید همی
سرش زیر گرد اندر آید همی
ز روز گذر کردن اندیشه کن
پرستیدن دادگر پیشه کن
بترس از خدا و میازار کس
ره رستگاری همین است و بس
کنون ای خردمند بیدار دل
مشو در گمان پای درکش ز گل
ترا کردگارست پروردگار
توی بنده و کردهٔ کردگار
چو گردن به اندیشه زیر آوری
ز هستی مکن پرسش و داوری
نشاید خور و خواب با آن نشست
که خستو نباشد بیزدان که هست
دلش کور باشد سرش بیخرد
خردمندش از مردمان نشمرد
ز هستی نشانست بر آب و خاک
ز دانش منش را مکن در مغاک
توانا و دانا و دارنده اوست
خرد را و جان را نگارنده اوست
2- بزرگی سراسر به گفتار نیست
دوصد گفته چون نیم کردار نیست .
عمادی (از سندبادنامه ).