عاشق و کارمند
ما الان درجامعه به فرهیخته گان فرهنگی وعلمی وهنری زیادی برخورد می کنیم که نمی توانند مطابق تخصصشان کارکنند.
متاسفانه این یکی ازمشکلات جوامع عقب افتاده وجهان سوم است که سرمایه گذاری مادی ومعنوی روی نیروی انسانی می کنند وبعد اورابه خودش وجامعه رها می کنند.
چقدرافرادزیادی که اطراف ما هستند وداری تخصص دررشته های علمی وهنری وفرهنگی هستند ودنبال کار می گردنند ولی نمی توانند نقشی ایفا نمایند.
پیشنهاد ما به بسیاری ازاین عزیزان این بود که باید یک شغل مناسب معیشتی برای خود پیدا کنند و برای تامین هزینه زندگیشان ازصبح تا ظهرمشغول باشند وبعدازظهردنبال عشق وهدفشان باشند . من مداح بزرگ وارزشمندی رامی شناختم که ایشان مغازه ساعت فروشی داشت ویا کارگردان سینمائی که دریک مغازه خوراکی سرمایه گذاری کرده بود ویاطلبه محقق ونویسنده ای که کشاورز بود.یکی ازنویسندگان معاصرکه حدود 80 جلد کتاب نوشته وچاپ شده است برای تامین معاش خود ناچاراست ازصبح تاظهردریک موسسه فرهنگی کاراداری انجام دهد واقعا انسان نمی داند ازغصه چه کند.
بسیاری ازاین فرهیخته گان اگرکوچکترین توجهی ازطرف دستگاههای مسئول به طرف آنها می شد کارهای مهم وبزرگی راارائه می دادنند .
ویا بهتربگویم اگرهرکس سرجای خودش بود خدمات جامعه چقدربهترصورت می گرفت واین اشکال بزرگ جامعه ماست . نمی دانم بااینکه همه گان می دانند ولی قدم اساسی برای آن برداشته نمی شود . مابیشترفکرامروزخود وحل وفصل مشکلات امروزی خود هستیم وآینده نگری خوبی دراین زمینه ها نداریم.
آن قصه هم که سررشته بزرگی دارد وآن اینکه چقدرفرق است بین شاغل ومسئول.
خیلی افراد دراین ادارات شاغل هستند وبفکرروز مره گی وگذراندن عمرورسیدن به پایان ماه وگرفتن حقوق حال کاروظیفه وپیشرفت وآینهده چه می شود خدا داند.
شهید چمران می گوید بین متخصص ومتعهد مانده ام ولی کسیکه کاری قبول می کند ومتخصص نیست متعهد هم نیست.
چقدرسرمایه های انسانی که با این همه زحمت متولد می شوند وبتدریج می میرند.
تادیرنشده باید کاری جدی کرد.