‏‏شناخت انسان و جایگاه او مقوله ای است بس دشوار و ظریف، از این رو است که مکتب ها و گروههای مختلفی در تبیین و شناخت آن، دچار سر درگمی شدند: ‏

‏‏گروه نخست، همان فرشتگان الهی بودند که برای اولین بار درباره انسان از خداوند متعال سؤال کردند: ‏

‏‏"اتجعل فیها من یفسد فیها و یسفک الدماء و نحن نسبح بحمدک و نقدس لک".‏‏(سوره بقره، آیه30)‏

‏‏(بار خدایا آیا موجودی را خلق می کنی که در زمین فساد کند و به خونریزی بپردازد، در حالی که ما فرشتگان به تسبیح و حمد و تقدس تو مشغول هستم.) ‏

‏‏فرشتگان در زمانی این سؤال را زمانی مطرح کردند که خداوند از آفرینش خلیفه خود، انسان یاد می کند.‏

‏‏گروه دوم، جنود شیطان، به سر کردگی ابلیس بود که با سابقه شش هزار سال عبادت، نتوانست خود را کنترل کند و در مقام اعتراض(نه پرسش ) برآمد. با کمال بی ادبی و سوء نیت سؤال کرد: ‏

‏‏"انا خیر منه خلقتنی من نار و خلقته من طین"‏‏(سوره اعراف، آیه 12 )‏

‏‏ (من بهتر از اویم؛ مرا از آتش و او را از گل آفریدی)‏

‏‏ابلیس علاوه بر این که از روی عناد و حسادت خلقت آدم را زیر سؤال برد، در مقابل خدای متعال یک نوع کبریای موهوم از خود نشان داد تا آنجا که خود را به عنوان بازیافت آتش از آدم برتر دانست.‏

‏‏وگروه سوم بسیاری از انسانهای عهد شکن هستند که در اثر نادانی، غفلت و فرو رفتن در مادیات و ظواهر، زندگی آدمی را در همین کالبد مادی منحصر کرده و از شــناخت گوهــــر‏ بی بدیل خویش بازماندند. و نصیحت و خیر خواهی خدا را نادیده گرفتند که به عنوان اخطار فرمود: ‏

‏‏"الم اعهد الیکم یا بنی آدم ان لا تعبدوا الشیطان انه لکم عدو مبین"‏‏(سوره یس،آیه 60)‏

‏‏(آیا با شما عهد نکردم که ای فرزندان آدم که شیطان را نپرستید، که او برای شما دشمنی آشکار است.)‏

‏‏پر واضح است که سرانجام این پیروی بدون قید و شرط از این دشمن خطرناک این سرنوشت گروه انسان نما را به کجا خواهد کشید.‏

‏‏گروه چهارم بازیگران حرفه ای بودند که در پوشش دین و مذهب، منافقانه برخورد می کردند که هم خود را به دروغ مؤمنین واقعی مطرح می کردند و هم در پنهان و آشکار ابلیس را به عنوان تنها دوست و مراد خود برگزیده اند که چون هویت این گروه در جامعه دینی ناشناخته بود به مراتب از گروه سوم پست تر بودند.‏

‏‏ انسان کامل را می توان از دیدگاههای گوناگون مورد بحث و مطالعه قرار داد:‏

‏‏ ‏

‏‏1. گاهی مراد از انسان کامل، انبیاء و امامان علیهم السلام می باشند که در مباحث نبوت و امامت منابع کلامی، مورد مطالعه و بررسی قرار می گیرد.‏

‏‏ 2.‏ ‏عده ای، انسان کامل را از دیدگاه عرفا مورد بحث قرار داده اند. در نظر بعضی از عرفا، انسان کامل اعم از انبیاء و امامان معصوم است و شامل بعضی از مشایخ نیز می شود.‏

‏‏3. برخی دیگر، انسان کامل را به صورت تطبیقی مورد مطالعه قرار داده اند و مفهوم آن را از منظر اسلام و سایر مکتب های مشهور، مقایسه و بررسی کرده اند. ‏

‏‏جایگاه انسان کامل در نظام هستی‏

متفکر بزرگ شهید مطهری پس از طرح دیدگاه های مختلف درکتاب انسان کامل خود در این باره مـی گوید‏:

‏‏من اعتراف دارم که مکتب عرفان از تمام مکتب های قدیم و جدید، در باب انسان کامل غنی تر است؛ نه قدیمی ها توانسته اند به پایه اینها برسند و نه امروزی ها. ‏‏(مطهری،1373)‏

‏‏

از زبان حافظ شیراز بشنوید ، آنجا که گوید :‏

‏‏ شست و شویی کن و آنگه به خرابات خرام تا نـگردد ز تــو ایــن دیـر خـراب آلوده‏

‏‏ به هوای لب شـیرین پــسران چــند کنـی جـوهــر روح بــه یـاقـوت مــذاب آلوده‏

‏‏ به طـهارت گـذران منـزل پـیـری و مـکن خلعـت شیـب چـو تشریف شـبــاب آلوده‏

‏‏ پاک و صافی شو و از چاه طبیعت به درآی که صــفایی نـدهــد آب تــراب آلــوده‏

‏‏(حافظ،1375، غزل شماره ۴۲۴)‏

‏‏همچنان که در مناجات شعبانیه - که مناجات همه ائمه معصومین علیهم السلام است – می خوانیم‏:‎‎ ‏الهی هب لی کمال الانقطاع الیک و انر ابصار قلوبنا بضیاء نظرها الیک حتی تخرق ابصار القلوب حجب النور، فتصل الی معدن العظمه و تصیر ارواحنا معلقه بعز قدسک‏‏؛‏

‏‏ (خداوندا! مرا انقطاع کامل به سوی خود عطا فرما، ( یعنی از وابستگی به دیگران، رهایم کن ) و دیدگان دل ما را به نوری که با آن تو را مشاهده کند، روشن ساز. تا این که دیده بصیرت ما حجاب های آن نور را پاره نموده، و به معدن عظمت بار یابد، و ارواح ما به مقام عزت قدسی تو بپیوندد.‏‏(قمی،1381،ص263)‏

‏‏حضرت امام خمینی در تفسیر این فراز می فرماید: ‏

‏‏این کمال انقطاع، خروج از منزل خود و خودی و هر چه و هر کس، و پیوستن به اوست و گسستن از غیر، و هبه ای الهی است به اولیای خلص، پس از صعق حاصل از جلال که دنبال گوشه چشم نشان دادن اوست و لاحَظتَهُ الخ. و ابصار قلوب تا به ضیاءِ نَظرَة او نور نیابد، حُجُـب‏ نور خرق نشود و تا این حُجب باقی است، راهی به معدن عظمت نیست و ارواح تعلق به عزّ قدس را در نیابند...[ و چه زیبا امام در دیوان خود سروده اند:]‏

‏‏تا خویشتنی، به وصل جانان نرسی - خود را به رهِ دوست فنا باید کرد ‏‏( امام خمینی ، صحیفه امام، ج 18، ص 444 ) ‏

‏‏انسان کامل به لحاظ برخورداری از جامعیت و گستردگی وجودی، نسخه جامع و کامل نظام هستی است، به گونه ای که شناخت او موجب شناخت عالم و آدم خواهد شد‏.‏ صدرالمتألهین در مفاتیح الغیب در این باره گفته است:‏

‏‏انسان کامل نسخه مختصر از همه عوالم در نظام هستی است و اگر کسی بتواند او را به خوبی بشناسد، همه جهان آفرینش را شناخته است و اگر از معرفت و شناخت او بهره ای حاصل ننماید از شناخت همه عوالم هستی محروم خواهد بود.‏‏(ملاصدرا،1363، ص 620) ‏

‏‏

جایگاه انسان کامل در عالم، اهمیت خاصی دارد و کلید خزاین و معارف فراوانی است که به بعضی از مباحث آن می پردازیم:‏

‏‏ ‏

‏‏جامعیت انسان ‏

‏‏انسان، تمام حقایق را در خود جمع کرده است. در میان موجودات، تنها انسان است که در عین این که از ماسوی الله است، می تواند راهی بس نامتناهی را طی کند و در نگاه عرفان، حقیقتی وحدانی و آینه ای باشد که تمام مراتب و تجلیلات از عرش تا فرش را در خود ظاهر می سازد... انسان جامع جمیع عوالم است و همه عوالم سایه او محسوب می شوند. او مقصود اصلی و اولی از همه عوالم است، چنانکه به واسطه انسان است که اسرار الهیه و معارف حقیقیه ظاهر می شود‏.‏(ر،ک : یزدان پناه، 1389)‏

‏‏امام خمینی در پایان حدیث سی و هشتم از کتاب شریف چهل حدیث خود، آدم را مظهر تام الهی و اسم اعظم حق جل و علا دانسته و انسان کامل را مظهر اسم جامع و مرآت تجلی اسم اعظم بیان فرموده و معتقدند که انسان کامل بزرگترین آیات ، مظاهر اسماء و صفات حق تعالی است:‏

‏‏همه ذرات کائنات، آیات و مرآت تجلیات آن جمال جمیل عزّ و جلّ هستند، منتها آنکه هر یک به اندازه وعاء وجودی خود، ولی هیچ یک آیت اسم اعظم جامع، یعنی «الله»، نیستند جز حضرت کون جامع و مقام مقدس برزخیّت کبرا- جَلَّت عَظَمَتهُ بِعَظَمَةِ باریه- فَالله تَعالی خَلَقَ الأنْسانَ الْکامِلَ و الآدَمَ الأوَّلَ عَلی صورَتِهِ الْجامِعَةِ؛ وَ جَعَلَهُ مِرْآةَ أسْمائِهِ و صِفاتِهِ. قالَ الشَّیخُ الکبیرُ: «فَظَهَرَ جَمیعُ ما فِی الصُّورَةِ الإلهیَّةِ مِنَ الأسماءِ فِی هذِهِ النَّشأَةِ الإنسانیَّةِ، فَحازَتْ رُتْبَةَ الإحاطَةِ وَ الْجَمْع بِهذا الْوُجودِ و بِهِ قامَتِ الْحُجّةُ لله عَلَی الْمَلائِکَةِ.‏

‏‏« خداوند متعال انسان کامل و آدم نخستین را بر صورت جامع خویش آفرید، و او را آینه اسماء و صفات خویش قرار داد. شیخ کبیر گفته است:" همه آنچه از اسماء حق در ممکن صور الهی بود به نشئه انسانی ظاهر گشت، و انسان به این وجود به رتبه احاطت و جمع رسید و حجت حق بر فرشتگان ثابت گشت."» ‏‏( امام خمینی ، شرح چهل حدیث، ص 636 )‏

‏‏ ‏از بیان حضرت امام(س) سر تشریف حق تعالی آدم(علیه السلام) را برملائکه و تکریم او را از بین سایر موجودات و نسبت دادن روح او به خودش در آیه شریفه "و نفخت فیه من روحی"‏‏(سوره حجر، آیه 29)‏‏ معلوم می شود.‏

‏‏از این رو روشن می شود که از دیدگاه امام خمینی، انسان کامل مانند آینه ای است که دو چهره داشته باشد، در یک چهره آن اسماء و صفات الهی ظهور و تجلی می کند و حق سبحانه خود را در آینه حق نمای او شهود می نماید و در چهره دیگر آن، عالم هستی را با تمام اوصاف و کمالات وجودی نشان می دهد. و انسان کامل از آن جهت که خلیفه خدا در زمین و نشانه او در همه عالم است کریم ترین آیات الهی و بزرگترین حجت های اوست بنابراین انسان به تنهایی واجد همه مراتب غیب و شهادت است .‏

‏‏حضرت امام (س) انسان کامل را مظهر و مجلای جمیع شئون الهی می داند و در شرح دعای سحر می فرماید:‏

‏‏اعلم ایّها السّالک الطّالب ان لله تعالی بمقتضی اسم «کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ»‏‏( سوره الرحمن ، آیه29 )‏‏ فی کل آن شاناً؛ ولا یمکن التّجلی بجمیع شؤوناته الا اللانسان الکامل. فإنّ کلّ موجود من الموجودات من عوالم العقول المجرّدة و الملائکة المهیمنة و الصّافّات صفّاً، الی النّفوس الکلّیّة الالهیّة و الملائکة المدبّرة والمدبّرات امراً و سکّان الملکوت العلیا، و سائر مراتبها من الملائکة الارضیة مظهر اسم خاصّ، یتجلّی له ربّه بذلک الاسم؛ و لکلّ منها مقام معلوم،«مِنْهُمْ رُکَّعٌ لایَسْجُدوُنَ وَ مِنْهُمْ سُجَّدٌلا یَرْکَعوُنَ.» لا یمکن لهم تجاوز مقامهم و تخطی محلّهم؛ و لهذا قال جبرئیل- علیه السلام- حین سأله النّبی- صلّی الله علیه و آله و سلّم- عن علة عدم المصاحبة:‏ ‏«لَوْ دَنَوْتُ أنْمِلَةً لَاحْتَرَقْتُ»و امّا اهل یثرب الانسانیّة و ‏مدینة النّبوة فلا مقام لهم؛ فلهذا صاروا حاملی الولایة المطلقة العلویّة الّتی هی کلّ الشؤون الالهیّة؛ و صاروا مستحقّین للخلافة التّامة الکبری؛ و صاروا اصحاب مقام الظّلومیّة التی هی کما قیل تجاوز جمیع المقامات و کسر اصنام الانانیّات و الإنیّات، و الجهولیّة الّتی هی الفناء عن الفناء و مرتبةُ الجهل المطلق و العدم المحض.‏‏(امام خمینی، شرح دعاءالسحر، ص150-149)‏

‏"ای سالک طریقت و طالب حقیقت ، بدان که خداوند متعال به مقتضای اسم« کُلَّ یَوْمٍ هُوَ فِی شَأْنٍ» در هر لحظه شأنی دارد و ممکن نیست که جز انسان کامل بر کس دیگری با تمام شئون خویش تجلّی نماید. پس، هر یک از موجودات، از عوالم عقول مجرّده و ملائکه مهیّمه و ملائکه صافّات گرفته تا نفوس کلیّه الهی و ملائکه مدبّر، و مدبرات امر و ساکنان ملکوت علیا و دیگر مراتب ملائک زمینی، مظهر اسم خاصّی هستند که ربّشان بدان اسم بر آنها تجلّی کرده، و «هر کدام از آنها مقامی معلوم دارند، برخی رکوع کنندگانی هستند که هرگز به سجده نمی روند و برخی سجده گزارانی هستند که هرگز رکوع نمی کنند.» و اینها هیچ یک امکان گذر از مقام، و عبور از محل و جایگاه خاص خود ندارند؛ و به همین دلیل بود که جبرئیل هنگامی که پیامبر- صلی الله علیه و آله و سلّم- از علّت عدم مصاحبت او با حضرتش جویا شد، عرض کرد: « اگر سر انگشتی نزدیکتر شوم خواهم سوخت.» و امّا آنان که اهل یثرب انسانیّت و مدینه نبوّتند جایگاهی مشخص و غیر قابل تغییر ندارند، و از این روی حامل ولایت مطلق علوی که دارای همه شئون الهی است، شدند و شایسته مقام خلافت تامّه کبرا گردیدند و صاحب مقام« ظلومیّتی» که چنانچه گفته اند عبارت است از پشت سر گذاشتن همه مقامات و شکستن بتهای انانیّت و انیّت، و «جهولیّتی» که فنای از فنا و مرتبه جهل مطلق و عدم محض است، شدند.".‏ ‏(ر.ک: امام خمینی، شرح دعای سحر، ص148-147)‏

‏‏بنابراین از آن جایی که حضرت امام، تشریح نمودند حقیقت این جایگاه یعنی انسان کامل برای هیچ کس از اهل سلوک و اصحاب معرفت اتفاق نمی افتد مگر برای پیامبر اکرم (ص) و اولیاء آن حضرت که از علم و معرفت او اقتباس نموده اند و مصباح ذات و صفاتش چراغ راه سلوک آنان بوده است.‏