گزارش داستان دین وعلم (3)
6-تعداد رشته های علم درایران و جهان
تعداد رشته های علمی در جهان حدود 15000 عدد می باشد. البته منبع قوی ومطمئنی دراین تعداد بدست نیاوردم ولی حدودا همین عدد است . ودرایران ۶۳۲۴ رشته علمی می باشد که تعداد رشته های علوم ریاضی81 رشته می باشد ؛ و تعداد رشته های علوم اجتماعی624 رشته می باشد ؛ وتعداد رشته های علوم انسانی 1361 رشته می باشد ؛ ؛و تعداد رشته های علوم کشاورزی 723 رشته می باشد ؛ و تعداد رشته های علوم حوزوی 416 رشته می باشد. که رشته های علوم حوزوی موضوع آن بیشتردینی می باشد. وهمچنین رشته های دیگر.
تاسیس یک رشته علمی کارآسانی نیست و فرآیند نسبتا طولانی را طی می کند و پژوهش و ادله و مجوزات لازم را دارد. بر همین اساس تاسیس هر رشته ای داستان طولانی دارد.
غیراز تاسیس یک رشته که فرآیندی دارد ؛ اعطا هررشته به هردانشگاهی نیز شرایط وضوابط خاص خود را دارد. واین به خاط اهمیت هر رشته علمی می باشد.
7-تاریخ علم و دانشگاه درایران
درفرهنگ وسنت ایران بیش ازهزارسال درنهاد دینی (حوزه علمیه) همه علوم وجود داشت وطالبین علم (طلاب) علوم ورشته های گوناگون علمی را درکنار هم می خواندند. وقتی تاریخ علم درایران را مطالعه کنیم علوم تجربی وریاضی وفنی ومهندسی و هنر ومنطق وفلسفه وعرفان وکلام وفقه واصول وادبیات وتفسیر وحدیث وطب همه درنهاد دینی حوزه علمیه وجود داشت وصاحب کتاب واستاد و کتابخانه بود. وپاسخگوی نیازها فرد وجامعه و حکومتها بود. درواقع علوم دینی وعلوم دیگرذیل توحید وخدا وجود داشت وعالمان اسلامی جامعیت درعلوم داشتند. بعضی به خاطرتسلط بیشتردریک رشته علمی به آن علم بیشتر مشهوربودند. ولی اکثرا همه علوم را می خواندند وبین دین وعلم هیچگونه جدائی وناسازگاری نبود وهرکدام جایگاه خود را داشت وقرنها علم درایران به چنین صورت بود. اصلا مسئله ای به عنوان دین وعلم مطرح نبود.
ابوعلیِ سینا (359-416ه ش) یکی ازبهترین سندها دراین موضوع است. که این دانشمند مسلمان ایرانی همه علوم رادرکنار هم آموخت وبه نشر آن نیزپرداخت.
بنیاد علمی و فرهنگی بوعلی سینا در شرح تألیفات او گزارش داده است که در فهرستها و منابع تاریخی و رجالی، حدود ۴۵۶ یا ۵۰۰ و بلکه بیشتر کتاب، رساله، مقاله و… به ابنسینا نسبت داده و از آن او دانستهاند. این بنیاد از بین آثار منسوب به ابنسینا ۱۸۵ اثر را با ذکر منبع تأیید کردهاست. «فهرست نسخههای مصنفات ابن سینا» تألیف یحیی مهدوی و «مؤلفات ابن سینا» اثر قنواتی، دو کتاب در کتابشناسی ابن سینا است.
از آثار مشهور ابن سینا میتوان به این کتابها اشاره کرد:
الشفاء: مهمترين اثر فلسفى ابن سينا است. كتاب شفاء شامل منطق (در ۴ مجلد)، طبيعيات (در ۳ مجلد)، رياضيات (در ۲ مجلد) و الهيات (در ۱ مجلد) است. منطق شفاء مفصلترين و دقيقترين كتاب منطقى در فرهنگ اسلامى است. مجموعه مباحث مربوط به حركت و زمان و مكان و خلأ و امثال آنها و نيز مبحث نفس به علاوه مباحث ديگرى در طبيعيات شفاء مطرح شدهاند. كتاب الهيات شفاء شامل مباحث امور عامه، خداشناسى و مباحثى درباره معاد و نبوت و امثال آنهاست. گفته شده است كتاب شفا، حاوى مفصلترين، پختهترين، كاملترين و مهمترين بيان فلسفه مشائى در عالم اسلام است، به طورى كه فلسفه يونانى در مشرق زمين هيچگاه تفسيرى با اين عمق و دقت نداشته است.
النّجاة: از مهمترين نوشتههای ابن سيناست كه فشرده فلسفه وی را در بردارد.
الاشارات و التنبيهات که ظاهراً آخرين نوشته ابن سينا و از برجستهترين آثار اوست.
القانون فى الطب، كتاب مشهور ابنسينا در پزشكى است.
دانشنامة علائى که به زبان فارسی است. ازگسترده گی درعناوین کتابها می توان به این نکته التفات پیدا کرد که سطح دانش دانشمندان ایران اسلامی درهزارسال قبل درچه حد وحدودی بوده است واین سنت همیشه در حوزه های علمیه ایران وجود داشت.
مردم وایران از قبل ازاسلام نیزموحد وتوحیدی بودند برای همین وقتی اسلام به ایران عرضه شد به راحتی وخوبی استقبال کردند وچنان دراسلام رشد یافتند که دانشمندان بزرگ جهان اسلام از مرز وبوم ایران بودند. کتاب خدمات متقابل اسلام و ایران اثر شهید مرتضی مطهری سند خوبی براین مدعی است.
سه انقلاب بزرگ دین وعلم درایران
ازتاریخ اسلام وعلم (دین وعلم) 1400 سال درایران گذشت ؛ سه اتفاق بزرگ درایران وجهان؛ و عالم علم رقم خورد که آثارآن هم اکنون هویداست.
اول اینکه رنسانس، در مغرب زمین به وجود آمد . یعنی جنبش اجتماعی وفرهنگیِ مهمی بود که آغازگر دورانی از انقلاب علمی و اصلاحات مذهبی و پیشرفت هنری در اروپا شد. عصر نوزایش، دوران گذار بین سدههای میانه (قرون وسطی) و دوران جدید است. رنسانس انقلابی بود درتفکر فلسفی وانسانی واصلاح دینی. انسان غربی در این دوره کلیسا محوری و تفسیر آن از انسان و جهان را کنار گذاشت و انسانمحوری را در ارتباط با دین، هنر، ادبیات و سایر معارف مدنظر خود قرار داد. اندیشمندان این عصر در پی آن بودند که تفسیر عالم را خارج از جزمیات تحمیلی کلیسای کاتولیک به انجام رسانند.
خواندن تاریخ رنسانس درس های بزرگی درباره علم ودین به ما می دهد. زیرا بعد از گذشت حدود چهارقرن ازرنسانس آثاربسیاری درباره تفسیردین وعلم از خود به جای گذاشته است. هرچند هرجا علمی باشد مربوط به عالم بشریت است ؛ ولی یکی ازمهمترین ادوارتاریخی تاریخ علم دراین چهارقرن مربوط به تاریخ علم درمغرب زمین است.
زیرا بسیاری ازمبانی دین وعلم درشرق را بهم ریخت وسبب نزاع سنت وتجدد شد.
آثاررنسانس تاثیرات شگرفی درنهاد دین و علم درایران بجای گذاشته است که داستان مفصلی دارد. هر دانشمندی ضروری است تاریخ علم بخصوص این چهارقرن را بخواند.
دومین اتفاق مهمی که درایران پدیدارشد حوزه علمیه از رشته های علمی بسیار زیادی عقب نشینی تاریخی انجام دادند. یعنی از 150 سال قبل که درایران دانشگاه (نهاد علم) بصورت نوین تاسیس وگسترش پیدا کرد ؛ رشته های علمی زیادی از حوزه های علمیه خارج وواگذاربه نهاد دانشگاه شد. علوم تجربی و علوم ریاضی و علوم پزشگی وعلوم دامپروری و علوم کشاورزی وعلوم هوا شناسی و علوم مهندسی. تاریخ علم درایران واین 150سال خواندنی است.
سومین اتفاق مهمی که پدیدارشد بعد از انقلاب بزرگ اسلامی درایران بود. و آن اینکه حدود 416 تعداد رشته ازعلوم حوزوی با همین عنوان دردانشگاههای کشورتاسیس شد. و این سبب شد مرجع علوم دینی پس از انقلاب اسلامی در دو نهاد دین (حوزه علمیه ) ونهاد علم (دانشگاه ) وجود داشته باشد. این اتفاق سهمگین بدون تایید نهاد دین صورت گرفت. نهاد دانشگاه اجازه تاسیس رشته های علمی و آموزش عالی را بهیچ وجه وگونه ای به نهاد دیگری واگذار نمی کند وبرای تشکیل رشته ها وفعالیتهائی مثل طب ایرانی ویا اسلامی سخترین مواضع را اتخاذ می کند ؛ خودش آمد بدون هیچ مجوزی ودلیل منطقی رشته های علوم دینی را در نهاد دانشگاه تاسیس کرد. وطبیعی بود که درشروع به خاطر نداشتن استاد از دانشمندان وروحانیون حوزوی استفاده ؛ و کم کم اساتید خودش را جایگزین کند. اینکه این علوم دینی به چه سرنوشتی دچارخواهد شد وآیا بر مدارو ملاک صحیح حرکت خواهد کرد مسئله مهمی است که اندیشمندان اسلامی باید به آن بپردازند.
آیا فارغ تحصیلان علوم دینی مدارک این رشته ها را می گیرند و درمنزل می نشیند یا در دانشگاه ؛ آموزش و پرورش ؛ صدا وسیما و....به اسلام شناسی می پردازند. بله جناب آقای دکتر اینطور می فرمایند.... این معنایش این است که در داخل کشور مرجعیت علم دینی عملا از دست حوزه خارج شده است. دوستی دانشگاهی تعبیر می فرمودند : وحدت حوزه ودانشگاه ایجاد وعملی شده است؟؟؟ حال با توجه به اینکه هررشته ای فرآیند طولانی دارد چگونه این هم رشته حوزوی وعلوم اسلامی دردانشگاه ایجاد شده است ؟ سوال مهم ودر خورتامل وتحقیق است.
هرکدام ازاین رشته ها تاریخ تصویب و وضعیت فعال و یا منسوخ دارند که در حال حاضر بیش از 90 درصد آن فعال هستند و حدود ده سال است که فعالیت دارند.
وباز جالب توجه اینکه دردانشگاه درگروه علوم انسانی 422 رشته ؛ و درگروه علوم اجتماعی 240 رشته وجود دارد که دراکثرآنها حوزه های علمیه باید ازنظرعلمی و عملی ورود پیدا کنند. چیزیکه الان وجود ندارد.؟؟؟
خدمت یکی از مسئولین مهم مرکزمدیریت حوزه علمیه کشورگزارش ریز مطالب را ارائه دادم. ایشان فرمودند : اینها در طول چهار دهه آهسته آهسته این رشته ها را ایجاد کردند. بعضی از مسئولین حوزه علمیه قم گفتند شما بروید با این اطلاعاتی که جمع کردید گفتمان راه بیندازید؟
گفتم: در حوزه علمیه 1400 سال علوم تجربی و طب تدریس می شد الان صدها کار برای ممنوع کردن آموزش این علوم در حوزه انجام می دهند و ما به آسانی از این مسئله گذشته ایم ؟
جالب است بدانید حتی فقه اهل تسنن ؛ تاریخ اسلام ؛ و رشته های سنگینی مثل فلسفه اسلامی ؛ عرفان اسلامی ...وجود دارد. دانشگاه چند سال قبل دعوت کردند برای دکتری عرفان اسلامی دریکی ازشهرستانها فصوص تدریس کنم. آیا این امکان دارد؟
برای اینکه بدانیم درنهاد دین تا حدود یک قرن قبل چه سرمایه ائی وجود داشته است که امروزاز آن تهی شده است فقط یک سند دراینجا ارائه می دهم.
آیة الله حاج سید مرتضی موحد ابطحی اصفهانی درمصاحبه با مجله حوزه مهر و آبان 1372، شماره 58 می گوید:
بنده غیر از فقه و اصول ؛ هیئت ؛ فلسفه ؛ طب قدیم و … را نزد اساتید بزرگوار حوزه علمیه اصفهان فراگرفتم.
هیئت را نزد حاج شیخ محمدباقر قزوینی که استاد ریاضی و هیئت بود درحوزه علمیه اصفهان فراگرفتم شرح منظومه را درمحضر حاج شیخ محمدحکیم خراسانی عموی آقای بهلول خواندم.حاج شیخ محمدحکیم متأهل نبود و در مدرسه صدر ساکن بود. حکیمی متأله و فیلسوفی ماهر بود. از شاگردان آخوند کاشی و جهانگیرخان است. حالات عرفانی خاصی داشت.
کلام و اسفار را نزد حاج شیخ محمود مفید خواندم. علاوه ایشان خارج فلسفه ای هم می گفت که در آن هم شرکت می کردم. ایشان در علوم مختلف متبحر بود. سالهای متمادی تدریس حکمت فقه اصول ریاضی و هیئت می کرد.
در گذشته روحانیون در همه رشته ها ازجمله طب تحصیل می کردند. سرآمد علوم مختلف بودند. نفس دانستن علم طب مورد توجه بود. نجات نفوس محترمه انگیزه کسانی بود که به دانش طب روی می آوردند.هدف من از فراگیری علم طب طبابت نبود. گرچه اگر می خواستم می توانستم. زیرا اگر کسی می خواست طبابت کند یا باید در طب قدیم مدرک می داشت یا در طب جدید.
استادم میرزا ابوالقاسم حکیم از ممتحنین طب قدیم بود. با توجه به سابقه تحصیل بنده پیش ایشان به آسانی می توانستم جواز طبابت بگیرم. حتی زمانی بنا شد از تمامی شاگردان استاد میرزا ابوالقاسم حکیم امتحان بگیرند. من و مرحوم طبیب زاده به واسطه شبهه شرعی که درک منتسب به رضاخان داشتیم از شرکت در امتحان خودداری کردیم. علاوه هدف من از فراگیری طب بهره گیری از آن در علم اخلاق بود. اگر کسی بخواهد در اخلاقیات به جایی برسد باید به مسائل طب آشنا باشد.
مثلاً قوای نفسانی مانند: غضب شهوت شجاعت و … هر کدام در صورتی که تحت کنترل درآیند نقش بس مهمی در ترقی و تعالی اخلاقیات انسان دارند. کنترل این قو با دانستن مسائل طب بسیار در ارتباط است. این که علمای م در گذشته نوع طب فرا می گرفته اند بیشتر به این خاطر بوده است.
فقه نیز با طب ارتباط دارد. تعیین مقدار دیه جروح بدون تشخیص مقدار جراحت و زخم وارده ممکن نیست.(پایان مصاحبه).
دوران معاصر آموزش عالی (نهاد علم جدید درایران)
در حدود ۱۵۰ سال پیش (۱۸۵۲ میلادی) نخستین تلاش سازمان یافته برای ایجاد تحول در نهاد تعلیم و تربیت ایران با تأسیس دارالفنون به نتیجه رسید، چنانکه گفتهاند نخستین آموزگاران دعوت شده برای تدریس در دارالفنون، فرانسوی و اتریشی بودهاند، زبان درسی، زبان فرانسه بوده است و دانش آموزان از یازده سالگی تا هیجده سالگی خود را در آنجا میگذراندهاند.
از سال ۱۲۹۸ هجری قمری با استقلال مدرسه طب از دارالفنون، به تدریج در طول سالهای بعد رشتههای متعددی از آن جدا شدند (مواردی مانند مدرسه عالی فلاحت، مدرسه تجارت، دارالمعلمان عالی و مدرسه دامپزشکی). از سال ۱۳۰۷ اندیشه ایجاد دانشگاه در کشور مطرح شد و از سال ۱۳۱۰ مطالعات اولیه در این زمینه آغاز شد. در سال ۱۳۱۳ با تصویب قانون تأسیس دانشگاه، دانشگاه تهران تشکیل شد و برای آن تعدادی دانشکده (شامل طب، حقوق و علوم سیاسی و اقتصادی، فنی، ادبیات، علوم معقول و منقول، و علوم) منظور شد. در قانون پیشبینی شده بود، مؤسساتی نظیر دانشسرای عالی نیز به آن ملحق شود و چون دانشگاه دارای محل ثابتی نبود از محل دانشسرایعالی برای ایجاد دانشکدههای ادبیات و علوم استفاده شد و دانشکده های طب و حقوق در محلهای دیگری بودند.
تا قبل از تأسیس دانشگاه تهران در ایران چند مدرسه عالی به روش مؤسسات آموزش عالی غربی تأسیس میشود که تقریباً همه به وزارتخانهها وابسته بودند، چرا که هدف اساساً تربیت نیروی انسانی مورد نیاز دولتی بود. در سال ۱۳۰۰ شمسی مدرسه عالی فلاحت، در ۱۳۰۵ شمسی مدرسه تجارت، در ۱۳۱۰ دارالمعلمین عالی، در ۱۳۱۱ مدرسه دامپزشکی و در سال ۱۳۱۷ هجری قمری مدرسه عالی علوم سیاسی تأسیس شد.
پس از تأسیس دانشگاه تهران، در سال ۱۳۲۶ دانشگاه تبریز و سپس در سال ۱۳۲۸ دانشگاه شیراز به وجود آمدند و در سالهای بعد دانشگاههای مشهد (۱۳۳۵)، اصفهان (۱۳۳۷)، اهواز (۱۳۳۷)، دانشکده صنعتی پلی تکینک تهران (۱۳۳۸)، دانشگاه ملی ایران (۱۳۳۹) و هنرسرای عالی (۱۳۴۲) به وجود آمد و تعداد مؤسسات آموزش عالی رو به کثرت گذاشت. از سالهای ۱۳۴۰ به بعد به تدریج تعداد زیادی مؤسسات آموزش عالی به شکل وابسته به مؤسسات دولتی و وزارتخانه ها و یا وابسته به بخش خصوصی (البته از طریق افراد ذینفوذ و وابسته به دستگاه حاکم) اغلب تحت عناوینی مانند آموزشگاه عالی، مؤسسه عالی و مدرسه عالی (عنوان دانشکده و دانشگاه کمتر داده میشد) در کشور تأسیس شدند.
در سال ۱۳۱۳ به موجب قانون مصوب ۸ خرداد مجلس شورای ملی، در دانشگاه تهران، چهار دوره کارشناسی ارشد پیوسته در رشته های برق، راه و ساختمان، معدن و مکانیک به وجود آمد. در سال ۱۳۴۹ حدود ۳۹ دوره کارشناسی ارشد در دانشگاه تهران وجود داشت و تا سال ۱۳۵۳، به ۶۷ دوره رسید. اولین فردی که دوره دکتری را به پایان رساند، مرحوم دکتر محمد معین بود که در سال ۱۳۲۱ در رشته زبان و ادبیات فارسی از دانشگاه تهران فارغ التحصیل شد. دکتر محمد ابراهیم آیتی نیز در سال ۱۳۳۴ موفق به دریافت درجه دکترا شد. تا سال ۱۳۳۴، طول دوره آموزش پزشکی ۴ سال بوده و پس از آن به دوره ۷ ساله تبدیل شد.(سایت وزارت علوم تاریخچه).
8- مواجهه دین وعلم
این دو نهاد که در زمان وقرن معاصر برای علم (دین وعلم) درایران به وجود آمده است وسبب دوزیستی علم شده است ؛ برای اساتید ودانشجو وطلبه و جامعه ونظام تعلیم وتربیت بحرانهائی به وجود آورده است. به ویژه رشته های علوم انسانی وعلوم اجتماعی که ازمبانی غیر توحیدی نیز برخورداراست. ما نماز جماعت دردانشگاه برگزارمی کنیم ؛ نماینده گی ولی فقیه دردانشگاه تاسیس کرده ایم ؛ دروس معارف اسلامی برای دانشجویان قرارداده ایم؛ تبلیغات اسلامی محیطی انجام می دهیم ؛ کنترل ونظارت درمحیط دانشگاه تا حدودی انجام داده ایم و... ولکن هنوز دانشگاهها اسلامی مد نظر نشده است؟ فلسفه اسلامی شدن ونشدن دانشکاهها به این اموربرنمی گردد وتاثیرات اینها محدود است. اساس معرفت باید درتمامی رشته ها تصحیح گردد. وقتی علوم براساس توحید استوارنباشد تمام تغییرات وتحولات دیگرروبناست ؛ ودرعمق تاثیرگذارنخواهد بود.
برای مواجهه صحیح ودقیق دین وعلم باید چهارمرحله صورتبندی شود.
الف-آشنائی دانشمندان دین وعلم با همدیگر.
ب- هم اندیشی وتشکیل جلسات و نشستهای علمی.
ج-رسیدن به گفتمان واحد .
د- همکاری علمی دانشمندان علوم حوزوی ودانشگاهی بین دونهاد دین وعلم ؛ وحرکت گام به گام به طرف نظام معرفت توحیدی در همه علوم. مثل آن چیزی که درحوزه علمیه بوده است.
9-نسبت دین وعلم
دین وعلم ممکن است به چهارشکل ارتباط برقرارکنند:
الف-تعارض وضدیت ؛ درصورتی است که قائلین به دین وعلم به بیگانه گی بین دین وعلم قائل باشند وبا بودن یکی جائی برای دیگری نیست.
ب- استقلال هرکدام ؛ برای هرکدام هویت جداگانه واحترام واستقلال قائل شویم بدون هیچگونه ارتباطی.
ج-گفتگو ؛ بین دین وعلم باید نشست برقرارگردد وبا هم برسرمسائل بخصوص مسائل مشترک گفتگوکنند.
د-وحدت ؛ بین دین وعلم هیچگونه تعارض وتضادی نیست.بلکه دین مادرعلم است و علم فرزند دین ؛ واینها درتمام مبانی واصول ومسائل با همدیگروحدت دارند.
درکتاب کتاب دین و علم ؛ ایان باربوربه این چهارنسبت بصورت مفصل پرداخته است.
ما اعتقاد داریم بیش ازهزارسال درحوزه های علمیه بین دین وعلم وحدت وجود داشت وهمه علوم درکنارهم وبا همدیگردرذیل توحید وجود داشت. امروزبعضی افراد دارای دو زیست جداگانه علم ویا دین هستند ؛ ویا چهار زیست فرهنگی ؛ اسلامی ویا غربی ویا الحادی ویا التقاطی دارند. و همین سبب پیدایش صدها مسئله وهزاران مشکل برای فرد و جامعه و دولت شده است.
10-تقسیمات علم
تقسیمات زیادی برای علم شده است که شامل دین و علم می شود.
تقسیم اول: تقسیم کتابخانه ای علم از دیدگاه دیوئی
این ردهبندی در سال ۱۸۷۶ میلادی به وسیلهٔ ملویل دیوئی، یک کتابدار آمریکایی ابداع و بکار برده شد و سپس همواره مورد تجدید نظر قرار گرفتهاست. این ردهبندی یک ردهبندی منطقی فلسفی و علمی است و زمینه همه دانشهای بشری ابتدا به ده رده یا موضوع کلی تقسیم میشود؛ و هر رده در نوبت دوم به ده رده دیگر (صد عنوان موضوعی) و در نوبت سوم باز هر رده به ده رده دیگر (هزار عنوان موضوعی) تقسیم میشود. در گسترش ردهبندیهای دیگر با رقمهای اعشاری موضوعها خاص تر و ریزتر میشود.
ده رده اصلی
۰۰۰= کلیات
۱۰۰= فلسفه و روانشناسی
۲۰۰= دین
۳۰۰= علوم اجتماعی
۴۰۰= زبان
۵۰۰= علوم محض
۶۰۰=علوم کاربری
۷۰۰= هنر، سرگرمی و ورزش
۸۰۰= ادبیات
۹۰۰= تاریخ و جغرافیا
تقسیم دوم: ازدیدگاه کتابخانه کنگره
ردهبندی کتابخانهای کنگره (LCC)، روشی برای ردهبندی موضوع کتب و دانشها است و به جای کدگذاری شماره، یک یا چند حرف انگلیسی را برای ترتیب موضوعات کلی در نظر گرفته و از اعداد برای توسعه آن بهره بردهاست.
این ردهبندی اساس نظام ردهبندی کتابخانه کنگره آمریکا میباشد. این طرح متشکل از ۲۱ رده در قالب حروف الفبای انگلیسی میباشد.
ردههای اصلی
حروف موضوعات ردههای اصلی بیست و یک گانه
A کلیات
B فلسفه، روانشناسی، دین
C علوم وابسته به تاریخ
D تاریخ جهان، اروپا، آسیا، آقریقا استرالیا، نیوزلند و …
E تاریخ ایالات متحده آمریکا
F تاریخ محلی ایالات متحده آمریکا، تاریخ قاره آمریکا
G جغرافیا، مردمشناسی، سرگرمیها
H علوم اجتماعی
J علوم سیاسی
K حقوق
L آموزش و پرورش
M موسیقی
N هنرهای زیبا
P زبان و ادبیات
Q علوم طبیعی و ریاضی
R پزشکی
S کشاورزی
T تکنولوژی
U علوم نظامی
V علوم دریایی
Z کتابشناسی، کتابداری، منابع اطلاعاتی
تقسیم سوم: تقسیم علوم درتفسیرتسنیم قرآن علامه عبدالله جوادی
این تقسیم بندی درتفسیرتسنیم آمده است.
۱.عقل نظری:
الف- عقل نظری را که مربوط به حوزه فکر و اندیشه است شامل :
حکمت نظری شامل مطالب: فلسفی، منطقی، عرفان نظری و کلام می شود .
حکمت عملی شامل: فقه، اخلاق، سیاست، مدیریت، جامعه شناسی و روان شناسی است .
ب- عقل عملی مربوط مربوط به ایمان و پذیرفتن ونپذیرفتن حقایق به حوزه انگیزه باز می گردد.
کتاب عقل وجهل اصول کافی
متن حدیث: قال رجل له - علیه السلام - ما العقل ؟ قال : ما عبد به الرحمن و اکتسب به الجنان . قال : قلت : فالذی کان فی معاویة ؟ فقال: تلک النکراء ، تلک الشیطنة ، وهی شبیهة بالعقل ، و لیست بالعقل. "اصول کافی ، جلد ۱، صفحه ۱۱"
شخصی از امام صادق علیه السلام پرسید عقل چیست؟ فرمودند: چیزی است که به وسیله آن خدا پرستش شود و بهشت بدست آید.
آن شخص میگوید: پرسیدم پس آنچه معاویه داشت چه بود؟ فرمودند: آن نیرنگ است، آن شیطنت است، آن نمایش عقل را دارد، ولی عقل نیست.
۲. نقلی
الف. کتاب قرآن شناسی
ب.سنت احادیث
-مجموعه قرآن وحدیث وهمه علوم با این تقسیم بندی قابل تحلیل وتبیین است.
تقسیم چهارم: درکتاب «منزلت عقل درهندسه معرفت دینی» علامه عبدالله جوادی آملی
کتاب «منزلت عقل درهندسه معرفت دینی» ؛ کتابی است از علامه عبدالله جوادی آملی بسیارخوب وقابل توجه است.
دراین کتاب عقل ونقل بعنوان دو منبع معرفت دینی یعنی شناخت قرآن واسلام معرفی شده است.
بعد می نویسند :
1-عقل شامل:
الف- عقل تجربی (کلیه علوم تجربی وحسی وطبیعی)
ب-عقل تجریدی(فلسفه)
ج-عقل نیمه تجریدی(ریاضیات)
د-عقل ناب (عرفان) می باشد.
2-نقل هم منظور آیات وروایات است.
بواسطه این دو منبع می توان هم قول الهی (آیات وروایات-نهاد حوزه علمیه) وهم فعل الهی (خلق ؛ طبیعت وخلقت و علوم - نهاد دانشگاه) راشناخت . درنتیجه دین درمقابل علوم تجربی وفلسفه وعرفان وغیره قرارنمی گیرد و همه این علوم زیرمجموعه دین است.(تفسیرجامع وکامل ازوحدت حوزه ودانشگاه درحوزه علم).
می نویسند علم سکولاربا این تفسیرومنبع شناختی نداریم بلکه ممکن است عالم ودانشمند موحد ویا سکولارداشته باشیم.
البته دیدگاه موحد وسکولاربه علم وروش وگرایش آن می تواند تاثیردرنتایج آن علم هم داشته باشد.
این دیدگاه آثارونتایج شایانی دارد ازجمله بحث وحدت حوزه ودانشگاه که درواقع وحدت علمی بین این دونهاد است . یعنی هردونهاد درباره خدا بحث می کنند یکی درباره فعل خدا ودیگری درباره قول خدا .
ازدیگرنتایج آن نفی مکتب تفکیک است که به خیال آنها باید فلسفه وعرفان را ازدین یعنی آیات وروایات خارج کرد وآن را جدا بررسی کرد. زیرا درواقع فقها واصولیین ومتکلمین ومحدثین وفلاسفه وعرفا همه دارند دریک جهت فعالیت علمی انجام می دهند وآن شناخت قول الهی است یعنی آنچه معصوم است وحی (قرآن وروایات) است لکن تمام علوم اسلامی معرفت دینی است وممکن است خطا درآن راه داشته باشد. البته اگردقیق براساس براهین وروش صحیح معرفت دینی اتفاق بیفتد می تواند مفید علم ویا اطمینان باشد.
این نوع نگاه به منابع دین شناسی می تواند آثاروبرکات زیادی داشته باشد وازافراط وتفریط دردین شناسی جلوگیری کند. هرچند که چون جریان انسانی وغیرمعصومانه (اکثرا) درجریان معرفت دینی ساری وجاری است ازخطاها درامان نیستیم.
هدف من دراینجا بیشترپایبندی ما به گرایش واستفاده ازعقل واندیشه وتفکردرزیست علمی واجتماعی جامعه اسلامی است.
متاسفانه سهم احساسات افراطی وعاطفه کوروتبلیغات شعاری وهیجانی وگفتاروکردارغیرعقلائی هنوزدرمیان ما وجامعه سهم بیشتری دارد.
کافی است نگاه سطحی به وضعیت کتابها وسخنرانیهای دینی وسیاسی واجتماعی وفرهنگی ورفتاروگفتاربعضی مسئولین جمهوری اسلامی داشته باشید تا به این حقیقت تلخ اعتراف کنیم.
موضوعات مهم علمی وفرهنگی واعتقادی وسیاسی واجتماعی وصنعتی وهنری وورزشی وحوزوی ودانشگاهی وصنفی و....که می شود آنها رابراساس عقلانیت (عنوان منبع معرفت دینی) برنامه نویسی وقانون واجرا وعمل کرد؛ تبدیل شده است به بازیهای احساسی وعاطفی وتبلیغاتی وهیجانی.
هنوزنگاه ما به اینکه درکشورباید رشد وتوسعه وپیشرفت همه جانبه وبراساس علم وعقلانیت باشد جایگاه خوب ومناسبی ندارد.
واقعا بیندیشیم که برسردین ؛ علم ؛ هنر؛ اخلاق ؛ فرهنگ ؛ ورزش و.....چه می آوریم وبه کجا می خواهیم برویم.
هنوزنگاه ما به اهمیت دین ؛علم ؛ غرب وشرق شناسی ؛ تمدن ومدنیت ؛ زندگی مسالمت آمیز؛ هنر؛فضا مجازی و......عقلانی نشده است.
دین وعلم هردوعلم است . دین ازمنبع وحی الهام و سرچشمه می گیرد . علم ازمنابع چهارگانه( وحی ؛ عقل؛ کشف ؛ علوم) سرچشمه می گیرد.
علم را اگربه معنای عام تعریف کنیم شامل دین هم می شود. ازگذشته دورمرتب دین وعلم تعریف شده است.ورشته های مختلف تعریف های متفاوتی ارائه داده اند.
ولی بنظرمی رسد علم را می توان به معنای کلیه دانستنیهای بشرتعریف کرد وبویژه هرچه که بصورت کتاب تدوین ومنبع کاغذی تبدیل شده است. البته امروزمعلومات بشررا به منابع گوناگون تقسیم کرده اند وآنها را معتبرمی دانند.
هنرمند برجسته می تواند نقش روحانی و مهندس و پزشک و معلم و ورزشکار و تاجر و غیره را خوب بازی کند و به نمایش بگذارد ولی هیچکدام ازاین شخصیتها را ندارد بلکه یک هنرپیشه است.
علم؛ دین؛ ورزش ؛ هنر و....هرکدام جایگاه و اصول وریشه خود را دارد و هرشخصی تخصص به یک یا چند رشته علمی محدود به خود را دارد ودر حوزه و جغرافیای تخصص خود باید ادعا و حرف و عمل کند.
مشخص است که امروز خود علم در دنیا حدود بیش از 15۰۰۰ رشته دارد و شامل دین هم می شود.
پس ما علم را بصورتی عام تعریف شده میدانیم که شامل دین نیزشده است. و ما دانستنیهای بشری را به منبع آن یعنی وحیانی ؛ عقلی؛ اشراقی و طبیعی می شناسیم و تقسیم می کنیم و یا به تقسیم دیگر یعنی الهی وبشری .
درزمان ما هرعلمی به تخصص ها و فوق تخصص ها نیز تقسیم شده است مثل علم پزشکی یا فلسفه.
ما باید به تقسیم علوم و متخصصان آن اعتقاد و باور داشته باشیم و برای هرنیازی و دانشی به متخصصان آن مراجعه کنیم. وبدانیم هررشته علمی و دینی خودش یک کتابخانه خاص است .فکرکنم این یک اصل عقلائی بشراست.
البته علم و دین و گرایشهای مختلف آن قلمروهای مختص دارد که درآنجا کارآسان است. مشکل درقلمروهای مشترک علم و دین است که هوشیاری و فهمیده گی خاصی می طلبد که هزاران مثال دارد. واگرسردرگمی واختلافی است بیشترمربوط به قلمروهای مشترک علم و دین است.
نکته مهم دیگرنیزاینکه درخود هرتخصصی ممکن است اقوال وآرا ونظریات مختلفی داشته باشد که این نیز پذیرفتنی است.
ازقلمروهای مشترک درعلم اقتصاد و دین می توان به مسئله سود وزیان و ربا صحبت کرد.
و یا درعلم سیاست ودین به مسئله حکومت داری اشاره کرد. و یا درعلم پزشکی ودین به مسئله نظافت وبهداشت اشاره کرد.
دریک جمع بندی اجمالی می توان گفت: دین درعلومی که حرف زده است به اندازه یک کتاب گفته است و نود ونه جلدآن را به علم وعقل بشرواگذارکرده است و دین بسیار علم راستایش کرده است.
دین درحوزه های مختص خود ۱۰۰جلدی صحبت کرده است. البته علم درجاهائی به دادهای دینی نیز کمک شایانی کرده است و دین نیزمشوق علم آموزی بشربوده است.
امروزبرای کل بشریت رفع جهل اهمیت یافته است و این بوسیله علوم وحیانی و بشری امکان یافته است.
دین قول الهی و علم فعل الهی و همه عالم کوه انباشت علم و دانش است. ما در این قافله کجا قرارگرفته ایم.
دراین میان بعضی حمله بی خردانه به علم می کنند و ادعای دین ودیانت می کنند و یا بعضی حمله به دین می کنند و ادعای روشنفکری و علم می کنند . باید توجه داشت این دو گروه از دین و یا علم حقیقی و واقعی برخوردارنیستند ؛ و یا علم و دین بر روی خرابهای جان اینان قرارگرفته است. باید دید فطرت پاک انسانی چرا اینطورمی گردد ؟
ما باید قلمروهای مشترک ومختص واختلافی علم ودین را بشناسیم ودرنظر وعمل بدانیم هم آغوشی دین وعلم چگونه است.
آری دانستنیهای وحیانی (دین ) وبشری (علم) ؛ یا قول وفعل الهی (دین وعلم) را هرکدام جای خود بنشانیم.
دراینجا بسیار مناسب نظر حضرت امام (ره) را بیاورم:
علوم طبيعى و علوم الهى
حضرت امام خمینی(قدس الله اسراه) درباره علم ودین می فرمایند:
اسلام به علوم طبيعى نظر استقلالى ندارد. تمام علوم طبيعى- به هر مرتبهاى كه برسند- باز آن چيزى كه اسلام مىخواهد نيست.
اسلام طبيعت را مهار مىكند براى واقعيت؛ و همه را رو به وحدت و توحيد مىبرد. تمام علومى كه شما اسم مىبريد و از دانشگاههاى خارجى تعريف مىكنيد- و تعريف هم دارد- اينها يك ورق از عالم است؛ آن هم يك ورق نازلتر از همه اوراق. عالَم، از مبدأ خير مطلق تا منتها اليه، يك موجودى است كه حَظِ طبيعىاش يك موجود بسيار نازل است؛ و جميع علوم طبيعى در قبال علوم الهى بسيار نازل است؛ چنانكه تمام موجودات طبيعى در مقابل موجودات الهى بسيار نازل هستند. فرق مابين اسلام و ساير مكتبها- نه مكتبهاى توحيدى را عرض نمىكنم- بين مكتب توحيدى و ساير مكتبها، كه بزرگترينش اسلام است، اين است كه اسلام در همين طبيعت يك معناى ديگرى مىخواهد، در همين طب يك معناى ديگرى مىخواهد، در همين هندسه يك معناى ديگرى را مىخواهد، در همين ستارهشناسى يك معناى ديگرى مىخواهد ....
كسى كه مطالعه كند در قرآن شريف اين معنا را، مىبيند كه جميع علوم طبيعى جنبه معنوى آن در قرآن مطرح است نه جنبه طبيعى آن. تمام تعقلاتى كه در قرآن واقع شده است و امر به تعقل، امر به اينكه محسوس را به عالم تعقل ببريد و عالم تعقل؛ عالمى است كه اصالت دارد و اين طبيعت، يك شبحى است از عالم؛ منتها ما تا در طبيعت هستيم، اين شبح را، اين حظ نازل را مىبينيم.
13/ 4/ 58-- سخنرانى در جمع اساتيد دانشگاه تهران
نتیجه گیری
1-با توجه به سابقه دین درجامعه ایران ؛ وجامعیت دین وعلم درحوزه های علمیه باسابقه 1400ساله ؛ ونقش توحید در دین وعلم وفرد وجامعه ودولت درایران ؛ نباید بین دین وعلم تضاد قائل شویم ودرفرد وجامعه ودولت تزریق تفرقه کنیم.
2-نهاد دین و علم درکشورکنارهم باید نقش کامل وجامع وپررنگی درپیشرفت ایران اسلامی داشته باشند.
3-تمدن نوین اسلامی باید براساس معرفت دین وعلم بنیاد شود.
4-نهاد دین وعلم باید علوم انسانی واجتماعی اسلامی تولید کنند.
5-ارتباط موحدانه ومومنانه باید دانشمندان دین وعلم برقرارباشد .
6-سهم دین وعلم هرکدام به صورت شایسته شناخته ودرتمام پیکره فرد وجامعه ودولت نهادینه شود.
7-تخصص واجتهاد دردین وعلم امری حقیقی ووجودی است.
8-دولت جمهوری اسلامی ایران باید بصورت شایسته از نهاد دین وعلم حمایت مادی ومعنوی بکند.
9-ازافراط و تفریط در دین و علم باید اجتناب کرد و اعتدال رعایت شود.
10-دین و علم را درجایگاه های تخصصی خود ونقاط مشترک تعریف وبنشانیم و ازاخباری گری در علوم نقلی بپرهیزیم.