حیوانات و مسئله فهم و شعور حیوانات در منابع دین اسلام
این مسئله ازعلوم جدید هستی شناسی است که اندیشمندان معاصراسلامی باید درباره آن با دو زیست وبوم دینی (حوزوی ) و علمی (دانشگاهی ) تحقیقات گسترده ای انجام دهند.
این مسئله درگذشته درمنابع دینی بصورت اجمال وناقص بررسی شده است ولی امروزبا پیشرفت عرصه های علوم دینی وغیردینی ازمسائل بسیار قابل توجه می باشد. درواقع فهم ما را از جهان دگرگون می کند.
شعورداشتن انسان، مورد پذیرش همۀ اندیشمندان است. شعور موجودات دیگر شامل حیوانات، نباتات و جمادات، مسألهای اختلافی است.
پیش از بحث دربارۀ شعورداشتن یا نداشتن غیرِ انسانها، نیاز است که معنای شعور، روشن شده و ارتباط آن با درک و علم مشخّص گردد. فیلسوفان، متکلّمان و تفکیکیان، دیدگاههای مختلفی داشته و هر گروه، از زاویهای خاص به این موضوع، نگریسته است.
قرآن و روایات به عنوان مهمترین منابع آشنای با مخلوقات، ویژگیهایی برای شعور بیان کردهاند که بر پایۀ آن میتوان این مفهوم را شناخت و ارتباط آن را با علم و ادراک، درک کرد.
جالب است حتی دانشمندان اسلامی که در حوزه انسان شناسی و تجرد موجودات و ملائکه نظریات صددرصد متفاوتی با تفسیر المیزان دارند درمسئله شعور حیوانات این مسئله را قبول کرده اند.
آیت الله ناصرمکارم شیرازی درتفسیر نمونه جلد پنجم صفحه 280 می آورند:
چه مانعى دارد که این اعمال همان طور که ظواهرشان نشان مى دهد ناشى از عقل و درک باشد؟
بسیار مى شود حیوانات بدون تجربه قبلى در برابر حوادث پیش بینى نشده دست به ابتکار مى زنند، مثلاً گوسفندى که در عمرش گرگ را ندیده، براى نخستین بار که آن را مى بیند به خوبى خطرناک بودن این دشمن را تشخیص داده و به هر وسیله که بتواند براى دفاع از خود و نجات از خطر متوسل مى شود.
علاقه اى که بسیارى از حیوانات تدریجاً به صاحب خود پیدا مى کنند، شاهد دیگرى براى این موضوع است.
بسیارى از سگ هاى درنده و خطرناک نسبت به صاحبان خود و حتى فرزندان کوچک آنان مانند یک خدمتگزار مهربان رفتار مى کنند.
داستان هاى زیادى از وفاى حیوانات و این که آنها چگونه خدمات انسانى را جبران مى کنند در کتاب ها و در میان مردم شایع است که همه آنها را نمى توان افسانه دانست.
مسلّم است آنها را به آسانى نمى توان ناشى از غریزه دانست؛ زیرا غریزه معمولاً سرچشمه کارهاى یکنواخت و مستمر است، اما اعمالى که در شرایط خاصى که قابل پیش بینى نبوده، به عنوان عکس العمل انجام مى گردد به فهم و شعور شبیه تر است تا به غریزه.
هم امروز، بسیارى از حیوانات را براى مقاصد قابل توجهى تربیت مى کنند، سگ هاى پلیس براى گرفتن جنایتکاران، کبوترها براى رساندن نامه ها، و بعضى از حیوانات براى خرید جنس از مغازه ها، و حیوانات شکارى براى شکار کردن، آموزش مى بینند، و وظائف سنگین خود را با دقت عجیبى انجام مى دهند، (امروز حتى براى بعضى از حیوانات رسماً مدرسه افتتاح کرده اند!).
درآیات قرآن وروایات داریم:
«وما من دابة فی الارض ولا طئر یطیر بجناحیه الا امم امثالکم ما فرطنا فی الکتـب من شیء ثم الی ربهم یحشرون؛[۱] و هیچ جنبندهاى در زمین و نه پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند نیست مگر اینكه امتهایى همانند شمایند (در هدف خلقت و تعیین عمر و بقاء نسل و كیفیت زندگى) ما چیزى را در كتاب خود (كتاب لوح محفوظ از نظر بیان و در كتاب تکوین از نظر خلقت) فروگذار نكردهایم- سپس همگى (در روز قیامت از نقطه مرگشان) به سوى پروردگار خود گردآورى مىشوند.»
• «الم تر ان الله یسجد له من فی السمـوت... والدواب...؛[۲] آیا (به دیده دل) ندیدهاى كه هر كه در آسمانها و هر كه در زمین (و هر چه در آنها) است و خورشید و ماه و ستارگان و كوهها و درختان و جنبندگان، در برابر خدا (تكوینا) سجده و خضوع مىكنند، و نیز بسیارى از مردم (مانند مؤمنان سجده تشریعى مىنمایند)، و بسیارى هم (از انسانها و اجنّه و همه شیطانها به جهت خوددارى از سجده) عذاب بر آنها ثابت است؟! (آرى خدا آنها را خوار كرده) و كسى را كه خدا خوار كند پس هرگز او گرامى كننده ندارد؛ چرا كه خداوند هر چه را اراده حتمى كند انجام مىدهد»
• «واذا الوحوش حشرت؛[۳] و آن گاه كه همه حیوانات وحشی محشور شوند (از محل مرگ خود بیرون آیند).»
• «تسبح له السماوات السبع و الارض و من فیهن و ان من شی ء الا یسبح بحمده و لکن لا تفقهون تسبیحهم انه کان حلیما غفورا؛[۴] آسمانهاى هفتگانه و زمین و هر كس كه در آنهاست او را تسبیح مىگویند و هیچ چیزى (از جماد و نبات و حیوان و بالاتر از آنها) نیست مگر آنكه (به زبان قال كه بشر عادى نمىشنود، و به زبان حال) با ستایش (از كمالات) او را تسبیح مىگوید (چرا كه وجودش دلالت بر وجود، امكانش حكایت از وجوب، حدوثش دلالت بر قدم، نقصش حكایت از كمال، حدّش گویایى از نامحدود بودن او دارد) و لكن شما تسبیح آنها را نمىفهمید (از فهم تسبیح قولى قاصر و در عدم فهم تسبیح حالى مقصّرید)، حقّا كه او بردبار و آمرزنده است (مهلت مىدهد تا بفهمید، و مىآمرزد اگر نفهمید).»
وهمچنین نشانه های شعور حیوانات می توان به موضوعات زیر اشاره کرد:
۱. حضرت سلیمان (علیهالسّلام) همراه با سپاهیانش از منطقهاى عبور مىكردند، مورچهاى به سایر مورچگان گفت: «فورى به خانههایتان بروید، تا زیر پاى ارتش سلیمان له نشوید». [۵] شناخت دشمن، جزو غریزه مورچه است، ولى اینكه نامش سلیمان و همراهانش ارتش اویند، این بالاتر از غریزه است.
۲. هدهد از شرک مردم مطلع شده، به سلیمان گزارش مىدهد كه مردم منطقه سبأ، خداپرست نیستند. آنگاه مأموریت ویژهاى مىیابد. شناخت توحید و شرك و زشتى شرك و ضرورت گزارش به سلیمان پیامبر و مأموریت ویژه پیامرسانى، مسألهاى بالاتر از غریزه است.[۶]
۳. اینكه هدهد در جواب بازخواست حضرت سلیمان از علّت غایب بودنش، عذرى موجّه و دلیلى مقبول مىآورد، نشانه شعورى بالاتر از غریزه است.[۷]
۴. اینكه قرآن مىگوید: همه موجودات، تسبیح گوى خدایند ولى شما نمىفهمید، [۸] تسبیح تكوینى نیست، زیرا آن را ما مىفهمیم، پس قرآن تسبیح دیگرى را مىگوید.
۵. در آیات قرآن، سجده براى خدا، به همه موجودات نسبت داده شده است. «وَ لِلَّهِ یسْجُدُ ما فِی السَّماواتِ وَ ما فِی الْأَرْضِ ...» [۹]
۶. پرندگان در مانور حضرت سلیمان شركت داشتند. «وَ حُشِرَ لِسُلَیمانَ جُنُودُهُ مِنَ الْجِنِّ وَ الْإِنْسِ وَ الطَّیرِ»[۱۰]
۷. حرف زدن پرندگان با یكدیگر و افتخار سلیمان به اینكه خداوند، زبان پرندگان را به او آموخته است. «عُلِّمْنا مَنْطِقَ الطَّیرِ»[۱۱]
۸. آیه «وَ إِذَا الْوُحُوشُ حُشِرَتْ»[۱۲]، محشور شدن برخى از حیوانات را در قیامت مطرح مىكند.
۹. آیه «وَ الطَّیرُ صَافَّاتٍ كُلٌّ قَدْ عَلِمَ صَلاتَهُ وَ تَسْبِیحَهُ»[۱۳]، نشانه شعور و عبادت آگاهانه حیوانات است.
۱۰. وجود وفا در برخى از حیوانات، از جمله سگ نسبت به صاحبخانه.
۱۱. تعلیم سگ شکاری و سگ نگهبان نشانه آگاهى خاصّ آن حیوان است.
۱۲. اسلام از ذبح حیوان در برابر چشم حیوان دیگر، نهی كرده است كه این نشانه شعور حیوان نسبت به ذبح و كشتن است.
ویا داشتن جامعه و اجتماع درمیان حیوانات:
هیچ جنبندهاى در زمین، و هیچ پرندهاى كه با دو بال خود پرواز مىكند نیست مگر اینكه امتهایى همانند شما هستند (وَ ما مِنْ دَابَّةٍ فِی الْأَرْضِ وَ لا طائِرٍ یطِیرُ بِجَناحَیهِ إِلَّا أُمَمٌ أَمْثالُكُمْ). به این ترتیب هر یك از انواع حیوانات و پرندگان براى خود امتى هستند همانند انسانها، اما در اینكه این همانندى و شباهت در چه جهت است؟ در میان مفسران گفتگو است، بعضى شباهت آنها را با انسانها از ناحیه اسرار شگفتانگیز خلقت آنها دانستهاند زیرا هر دو نشانههایى از عظمت آفریدگار و خالق را با خود همراه دارند. بعضى از جهت نیازمندیهاى مختلف زندگى یا وسایلى را كه با آن احتیاجات گوناگون خود را بر طرف مىسازند، مىدانند. در حالى كه جمعى دیگر معتقدند كه منظور شباهت آنها با انسان از نظر درك و فهم و شعور است، یعنى آنها نیز در عالم خود داراى علم و شعور و ادراك هستند، خدا را مىشناسند و به اندازه توانایى خود او را تسبیح و تقدیس میگویند، اگر چه فكر آنها در سطحى پائینتر از فكر و فهم انسانها است.[۱۴] ملاك در شباهت اجتماعات انسانی و حیوانی داشتن شعور است.[۱۵] ( فرهنگ و معارف قرآن)
تمام موارد فوق به اضافه مطالب بسیار گسترده دیگر دلالت کامل بر شعور وفهم حیوانات بلکه گیاهان و جمادات و تمام موجودات عالم دارد. باید اعتراف کرد این از موضوعات جدید علوم دردانشگاههای جهان است که منابع دین به آن اطمینان واعلام کرده است.
در پایان باید گفت از زبان تمامی موجودات عالم:
چون از آن سوشان فرستد سوی ما
آن عصا گردد سوی ما اژدها
کوهها هم لحن داودی کند
جوهر آهن بکف مومی بود
باد حمال سلیمانی شود
بحر با موسی سخندانی شود
ماه با احمد اشارتبین شود
نار ابراهیم را نسرین شود
خاک قارون را چو ماری در کشد
استن حنانه آید در رشد
سنگ بر احمد سلامی میکند
کوه یحیی را پیامی میکند
ما سمیعیم و بصیریم و خوشیم
با شما نامحرمان ما خامشیم
چون شما سوی جمادی میروید
محرم جان جمادان چون شوید
از جمادی عالم جانها روید
غلغل اجزای عالم بشنوید
فاش تسبیح جمادات آیدت
وسوسهٔ تاویلها نربایدت
چون ندارد جان تو قندیلها
بهر بینش کردهای تاویلها
که غرض تسبیح ظاهر کی بود
دعوی دیدن خیال غی بود
بلک مر بیننده را دیدار آن
وقت عبرت میکند تسبیحخوان
پس چو از تسبیح یادت میدهد
آن دلالت همچو گفتن میبود
مولوی – مثنوی -دفترسوم
۱. انعام/سوره۶، آیه۳۸.
۲. حج/سوره۲۲، آیه۱۸.
۳. تکویر/سوره۸۱، آیه۵.
۴. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.
۵. نمل/سوره۲۷، آیه۱۸.
۶. نمل/سوره۲۷، آیه۲۲.
۷. نمل/سوره۲۷، آیه۲۲- ۲۶.
۸. اسراء/سوره۱۷، آیه۴۴.
۹. نحل/سوره۱۶، آیه۴۹.
۱۰. نمل/سوره۲۷، آیه۱۷.
۱۱. نمل/سوره۲۷، آیه۱۶.
۱۲. تکویر/سوره۸۱، آیه۵.
۱۳. نور/سوره۲۴، آیه۴۱.
۱۴. مکارم شیرازی، ناصر، تفسیر نمونه، ج۵، ص۲۲۲.
۱۵. طباطبایی، سید محمدحسین، ترجمه تفسیر المیزان، ج۷، ص۱۰۴.