شبهات اخلاقی درقرآن
یکی از ابعاد قرآن که توسط مخالفان اسلام یا منتقدان تفسیر سنتی از قرآن به چالش کشیده شده، بُعد اخلاقی آموزههای قرآن است. آنان ادعا کرده اند برخی از احکام و آموزههای قرآنی یا تفاسیر سنتی از آنها در تنافی با اصول و موازین اخلاقی است. این ادعا از ناحیه سه گروه نسبتاً متمایز مطرح شده که عبارتند از:
الف. دانشمندان غربی اعمّ از یهودیان و مسیحیان: چون دیوید هیوم(1776م)، ادوارد گیبون(1794م)، برتراند راسل(1970م) و گلدزیهر(1921م) و ...
ب. مسلمانان از دین برگشته: برخی از مهمترین آنها عبارتاند از: علی دشتی، شجاع الدین شفا، ابنورّاق، حامد عبدالصّمد، مسعود انصاری و علی میرفطروس.
ج. دگراندیشان مسلمان: مثل محسن کدیور، یوسفی اشکوری، حجت الله نیکویی، اکبر گنجی، نصر حامد ابوزید، محمد ارکون که به دیدگاه های مشهور از آموزه های قرآن نگاه انتقادی دارند.
بیشتر دانشمندان غربی چون هیوم، گیبون و راسل به طور بنیادی دین را در مقابل عقل قرار داده و در واقع اصل دینداری را عامل واپسگرایی عقل دانستهاند. در حقیقت آنها و همفکرانشان از اساس باورهای دینی را خرافه و غیر عقلانی قلمداد کردهاند.
اما افرادی از گروه دوم و سوم نظیر میرفطروس، آرکون و ابوزید بر این نظرند که آموزههای اسلام مختص به تاریخ و فرهنگ زمان نزول است و لذا امروزه با عقلانیت، اخلاق و مدرنیته سازگار نیست و به همین جهت باید مورد بازبینی و اصلاح قرار گیرد.
این دو گروه برخی مصادیقِ احکام و آموزههای دینی را غیرعقلانی یا ظالمانه دانستند. برای مثال، راسل کیفرهای اُخروی را غیر عقلانی شمرده یا ویلیام مور بر احکام بردهداری خرده گرفته است؛ همچنین میرفطروس از خشونتآمیز بودن جهاد سخن گفته است. اینان به ندرت در انتقادهای آنها به اخلاقی یا غیر اخلاقی بودن تعبیر کرده است.
اما افرادی چون ابنورّاق و انصاری، یکبهیک احکام اسلام را مورد مناقشه قرار دادهاند و از غیراخلاقی بودن آموزههای دین سخن گفتهاند.
بیشتر انتقادهای اخلاقی مطرح شده اینان ناظر به احکام و آموزههای اسلامی است؛ نه قرآنی. برخی اسلام را به سه مرتبه طبقه بندی کردهاند. به اعتقاد آنها اسلامِ یک، متن قرآن و سنت است؛ اسلامِ دو تفسیر مسلمانان از آنهاست و اسلامِ سه عملکرد مسلمانان در طول تاریخ است. قسمت عمدهی شبهاتی که به لحاظ اخلاقی آموزههای دین را به چالش کشیده، ناظر به اسلام دو و سه است. حمله به قرآن بیشتر در حوزههای وحیانی بودن آن، گونهگونی قرائات، ساختار ادبی، جمع و تدوین، اعجاز، تعارضات و... است. دراینمیان انصاری و ابن وراق برجستهترین کسانی هستند که علاوه بر این که قرآن را در این ابعاد مورد تهاجم قرار دادهاند، بر پندار ناسازگاری آموزههای قرآن با اصول و ارزشهای اخلاقی نیز تصریح کرده و بر آن پای فشردند.
در مقابل هجوم ایرادها و انتقادهای وارده، علماء، محققان و مفسران اسلامی آثاری را به طور مستقل در ردّ شبهات به رشتهی تحریر درآوردند یا در ضمن کتب تفسیری خود به ردّ شبهات مبادرتورزیدند.
مراد از شبهه در اینجا سؤالی است که جنبهی تنقیصی و خرده گیری بر آموزه های قرآن یا تفسیر سنتی از آنها داشته باشد.
مقصود از اخلاق، اخلاق سکولار یا اخلاق عرفی است که مستقل از دین و یا مقدم بر آن است. در این معنا هنجارها و ارزش های اخلاقی اعتبار و حجّیت خود را از شهود عقلانی و یا توافق عقلاء کسب می کنند؛ نه از اراده و حکم شارع.
طرفداران اخلاق سکولار که قائل به استقلال دین و اخلاق از همدیگر یا تقدم اخلاق بر دین هستند، عقل مستقل منهای شرع و دین و نیز سیره عقلاء و خردمندان را ملاک و میزان اخلاق میدانند.از دیدگاه آنان آموزههای دینی می تواند در معرض نقد عقلانی و اخلاقی قرار گرفته و عقلاً و اخلاقاً قابل ارزیابی است و اگر آموزههای دینی با هنجارهای عقلانی و هویت انسانی و عقل و عرف عقلا سازگار نباشد، غیراخلاقی به شمار میآید.
از آنجا که شبهه افکنان، آموزههای قرآنی را با اخلاق عرفی سنجیده و آنها را غیراخلاقی قلمداد کردهاند، لازم است تا پاسخ آنها در همان ترازو و بر اساس همان ملاکها داده شود؛ اما در این میان نباید از معیار مهم عرف و فرهنگ جامعه در عصر نزول هم غافل شد، چرا که این مقوله نیز از مؤلفههای مهم و مؤثر در فهم صحیح آیات قرآن است.
باورها و احکام دینی موجود در عالم لوح محفوظ و قرآن کریم یا «خردپذیرند» و یا «خردگریز» و به هیچوجه «خردستیز» نیستند. در «شریعت در عالم ثبوت» احکام خردستیز وجود ندارد و ساحت مقدس خداوند از جعل و صدور چنین احکامی منزّه است؛ چرا که خدا «حکیم» است و حکیم کسی است که کارهای او هنجارهای عقلانیت را نقض نمیکند.
به بیان دیگر، جعل و صدور حکم خردستیز از سوی یک قانون گذار با به خاطر جهل اوست یا به خاطر نیاز، یا به خاطر خودخواهی، منفعتپرستی، ترس، ظلم و سایر رذایل اخلاقی؛ اما از آنجا که ساحت مقدس خداوند از این نقایص و رذائل منزه است، شریعت در مقام ثبوت (لوح محفوظ = قرآن کریم) فاقد احکام خردستیز و غیرحکیمانه است.
پس آموزهها و احکام موجود در قرآن یا خردپذیرند و یا خردگریز. خردگریز بودن باورها و احکام دین به معنای آن نیست که عقل درباره ی آنها قضاوتی دارد؛ لیکن از آن فرار میکند؛ بلکه بدان معناست که این گونه باورها و احکام دینی تن به داوری عقل نمیدهند و اساساً عقل دربارهی آنها قضاوتی ندارد. جهت آن این است که به باور برخی آن احکام از مصالح و مفاسدی نشأت میگیرند که کشف و درک آنها از طریق عقل مستقل از نقل، ممکن نیست و باید در پذیرش آنها تعبّد داشت. اما واقعیت آن است که چنین احکامی ناشی از قرارداد و اعتبار است و قرارداد و اعتبار مبتنی بر جعل فردی یا جمعی است. قراردادها نیز می تواند به گونه های مختلفی باشند و در عین حال، با عقل مخالفتی نداشته باشند. مراد از عقل در این تحقیق عقل عملی است یعنی قوهی مدرکه حسن و قبح افعال.
بسیاری قراردادهای عقلاء را شرعی نمی شمارند؛ مگر آن که شرع آنها را امضاء کرده باشد؛ ولی بعضی دیگر آنها را تا جایی که از شرع ردعی بر آن نقل نشده باشد، معتبر می دانند. ایشان در مقام تعلیل این نظر میگویند:
اولاً، وجود احکام امضایی در شریعت اسلام و وفور آن در مقایسه با احکام تأسیسی بیانگر این حقیقت است که اسلام قواعد عرفی موجود را امضاء نموده است؛
ثانیاً، در روایتی آمده است: «ما رَأهُ المُسلِمونَ حَسَناً فَهُو عِندَاللهِ حَسنٌ»؛
ثالثاً، اتفاق عقول کثیره نشانه موافقت سید العقلاء و شرع است و هر بنایی که عقلا میگذارند، شریعت هم آن را درست میداند.
رابعاً، اگر عرف عقلاء از نظر اسلام مردود تلقّی میشد، باید در اسلام به وضوح اعلام و بیان میگردید.
اگرچه در مبنای حجت دانستن سیره عقلاء بدون نظرشارع گفتگوها و اختلاف نظرهایی مطرح است و دلایل موافق و مخالفی بر آن اقامه شده است؛ لیکن از آنجا که مطالب این تحقیق بر پایه اقناع مخاطب غیرمسلمان پیریزی شده است و نگاهی برون دینی و عقلانی به مباحث دارد، یکی از مبانی پاسخ به شبهات را همین سیره عقلاء قرار داده است.
به نظر میرسد شبههی غیر اخلاقی بودن آموزههای قرآنی از چند دسته عوامل ناشی شده است:
یکی از آنها عوامل متن شناختی است. بیتوجهی به قرینههای کلامی و غیر کلامی از مهم ترین آنهاست؛ نظیر: بی توجهی به عواملی چون زبان قرآن، سبک قرآن، سیاق قرآن، آیات متّحد الموضوع، شأن گوینده قرآن، جایگاه مخاطب قرآن، زمان نزول قرآن، جغرافیای نزول قرآن، و فرهنگ عصر نزول
دوم، عوامل فرامتنی، نظیر عملکرد ناصواب حاکمان اسلامی یا دشمنی و غرض ورزی نسبت به آموزه های اسلامی و قرآنی است.
سه دسته از شبهاتی که در این تحقیق بررسی شده اند، از این قرار است:
الف. شبهات اهانت آمیز بودن برخی آموزه های قرآنی؛ نظیر شبهه غیراخلاقی بودن اهانت به مخالفان در تعابیر لعن و نفرین قرآن؛ شبهه غیراخلاقی بودن اهانت به غیر مسلمانان در حکم نجاست آنها؛ شبهه غیراخلاقی بودن اهانت به غیرمسلمانان در حکم عدم دوستی با آنها.
ب. شبهات مربوط به اتهام تبعیض آمیز بودن برخی آموزه های قرآنی؛ مانند شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض در تأییدبردهداری، شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض در هدایت و گمراهی انسانها، شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض در تقسیم روزی، شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض در مراتب و درجات، شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض و اهانت نسبت به اهل کتاب در قانون جزیه، شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض در قانون تعدّد زوجات، شبهه غیراخلاقی بودن تبعیض در ازدواج زنان مسلمان با مردان غیرمسلمان
ج. شبهات مربوط به اتهام خشونت آمیز بودن برخی آموزههای قرآنی؛ مثل شبهه غیراخلاقی بودن خشونت در حکم جهاد، شبهه غیراخلاقی بودن خشونت در حکم مرتد، شبهه غیراخلاقی بودن خشونت در مجازاتهای اخروی، شبهه غیراخلاقی بودن خشونت در مجازاتهای دنیوی، شبهه غیراخلاقی بودن خشونت در فرمان ذبح اسماعیل(ع)، شبهه غیراخلاقی بودن قتل فرد بی گناه به دست خضر(ع).
http://nekoonam.parsiblog.com/Posts/365