هنرمند برجسته می تواند نقش روحانی و مهندس و پزشک و معلم و ورزشکار و تاجر و غیره را خوب بازی کند و به نمایش بگذارد ولی هیچکدام ازاین شخصیتها را ندارد بلکه یک هنرپیشه است.

علم؛ دین؛ ورزش ؛ هنر و....هرکدام جایگاه و اصول وریشه خود را دارد و هرشخصی تخصص به یک یا چند رشته علمی محدود به خود را دارد ودر حوزه و جغرافیای تخصص خود باید ادعا و حرف و عمل کند.

مشخص است که امروز خود علم در دنیا حدود بیش از 15۰۰۰ رشته دارد و همینطور دین و هنر و ورزش. بعضی علم را بصورتی عام تعریف کرده اند که شامل دین نیزشده است. ولی ما دانستنیهای بشری را به منبع آن یعنی وحیانی ؛ عقلی؛ اشراقی و طبیعی می شناسیم و تقسیم می کنیم و یا به تقسیم دیگر یعنی الهی وبشری .

درزمان ما هرعلمی به تخصص ها و فوق تخصص ها نیز تقسیم شده است مثل علم پزشکی یافلسفه.

ما باید به تقسیم علوم و متخصصان آن اعتقاد و باور داشته باشیم و برای هرنیازی و دانشی به متخصصان آن مراجعه کنیم. وبدانیم هررشته علمی و دینی خودش یک کتابخانه خاص است .فکرکنم این یک اصل عقلائی بشراست.

البته علم و دین و گرایشهای مختلف آن قلمروهای مختص دارد که درآنجا کارآسان است. مشکل درقلمروهای مشترک علم و دین است که هوشیاری و فهمیده گی خاصی می طلبد که هزاران مثال دارد. واگرسردرگمی واختلافی است بیشترمربوط به قلمروهای مشترک علم و دین است.

نکته مهم دیگرنیزاینکه درخود هرتخصصی ممکن است اقوال وآرا ونظریات مختلفی داشته باشد که این نیز پذیرفتنی است.

ازقلمروهای مشترک درعلم اقتصاد و دین می توان به مسئله سود وزیان و ربا صحبت کرد.

و یا درعلم سیاست ودین به مسئله حکومت داری اشاره کرد. و یا درعلم پزشکی ودین به مسئله نظافت وبهداشت اشاره کرد.

دریک جمع بندی اجمالی می توان گفت: دین درعلومی که حرف زده است به اندازه یک کتاب گفته است و نود ونه جلدآن را به علم وعقل بشرواگذارکرده است و دین بسیار علم راستایش کرده است.

دین درحوزه های مختص خود ۱۰۰جلدی صحبت کرده است. البته علم درجاهائی به دادهای دینی نیز کمک شایانی کرده است و دین نیزمشوق علم آموزی بشربوده است.

امروزبرای کل بشریت رفع جهل اهمیت یافته است و این بوسیله علوم وحیانی و بشری امکان یافته است.

دین قول الهی و علم فعل الهی و همه عالم کوه انباشت علم و دانش است. ما در این قافله کجا قرارگرفته ایم.

دراین میان بعضی حمله بی خردانه به علم می کنند و ادعای دین ودیانت می کنند و یا بعضی حمله به دین می کنند و ادعای روشنفکری و علم می کنند . باید توجه داشت این دو گروه از دین و یاعلم حقیقی و واقعی برخوردارنیستند و یا علم و دین بر روی خرابهای جان اینان قرارگرفته است. باید دید فطرت پاک انسانی چرا اینطورمی گردد ؟

ما باید قلمروهای مشترک ومختص واختلافی علم ودین را بشناسیم ودرنظر وعمل بدانیم هم آغوشی دین وعلم چگونه است.

آری دانستنیهای وحیانی وبشری را هرکدام جای خود بنشانیم.

در ضمن هرچند که در حوزه علم دیدگاه مادی گرایانه و پوزیتیویستی و تجربی گرایانه و علم گرایانه ظهور و بروز بیشتری دارد که علم را متعارض با باورهای دینی می داند ولی در باب رابطه حوزه علم وکشف قوانین علمی وحوزه دین ، دیدگاه های متفاوتی وجود دارد، که بعضا موافق اعتقادات دینی است.

برای نمونه:

الف : گالیله (منجم ، ریاضی دان وفیزیکدان مشهور ایتالیایی (1564-1642) در باب رابطه علم ودین بر این باور بود که آیات کتاب مقدس و آیات طبیعت هر دو کلمه الله هستند ، یعنی نگارنده کتاب طبیعت و کتاب مقدس خداوند است وهیچ گونه تعارضی بین آنها وجود ندارد. به تعبیری علم ودین ،حقیقت واحدی را به دو شیوه مختلف بیان می دارند (باربور،ترجمه ، بهاءالدین خرمشاهی ص36، باربور،ترجمه ، پیروزفطورچی ص64)

ب) دونالد مک کی (1933-1987) فیلسوف ودانشمند انگلیسی رابطه علم والهیات را رابطه میان دو امر مکمل می داند که علم در پی کشف علل وقایع است و هدف الهیات در پی پاسخ دادن به معنای وقایع. (محمد رضایی ، کلام جدید با رویکرد تطبیقی، ص182 ؛پترسون و...،عقل و اعتقاد دینی،ترجمه،نراقی وسلطانی،ص370) همان گونه که استاد شهید مرتضی مطهری (ره) نیز به مکملیت علم ودین اعتقاد داشت ،چنانکه می گوید : علم به ما روشنایی و توانایی می بخشد و ایمان عشق و امید و گرمی؛ علم ابزار می سازد و ایمان مقصد؛ علم وجود انسان را به صورت افقی گسترش می دهد و ایمان به شکل عمودی بالا می برد .(مطهری،مجموعه آثارج2،ص32)

ج) اندیشمندانی که مدافع جدایی کامل حوزه علم از دین هستند ،بالتبع به هیچ گونه تعارضی بین آنها اعتقاد ندارند ، برای نمونه:

1. کارل بارت،متکلم پروتستان سویسی(1886-1968) نماینده نامدار نوارتودکسی ، معتقد بود که الهیات و علم با موضوعات وروش ها و غایات اساسا متفاوتی سروکار دارند.موضوع علم ،جهان طبیعت است و موضوع الهیات ،تجلی خدا.(باربور،1378،ص 145)

2. مارتین بوبر(1878-1965) فیلسوف و ومتاله مشهور اتریشی بر آن بود که موضوع دین ،واقعیات جاندار واخلاقی است به تعبیری رابطه من - تو است. اما موضوع علم ، موجودات بی جان و به تعبیری رابطه من- آن است.(همان،ص147)

3. در میان فیلسوفان تحلیلی ویتگنشتاین (1889-1951) فیلسوف نامدار اتریشی بر آن بود که علم ودین دوبازی زبانی متمایز اما کاملا مجاز هستند و هر کدام منطق و معیار سنجش خاص خود را دارند و هیچ کدام نباید با منطق و معیار دیگری مورد قضاوت قرار گیرد . زبان علمی ، برای پیش بینی وکنترل است اما زبان دینی برای مقاصدی نظیر نیایش و کسب آرامش به کار می رود.(همان،ص151)

4. ایمانوئل کانت، فیلسوف بزرگ و تاثیر گذار آلمانی (1724-1804) بر آن بود علم ودین مربوط به دو حوزه جداگانه هستند. علم مربوط به حوزه عقل نظری ودین مربوط به حوزه عقل عملی (محمد رضایی، تبیین ونقد فلسفه اخلاق کانت ،ص263)

بنابراین جریانات فکری بسیار قوی در غرب وجود دارند که توامان هم به علم و هم به دین معتقدند و هر کدام آنها را حوزه مستقل از هم لحاظ می کنند.بر اساس این دیدگاه ها انسان خود رامدبر عالم نمی داند ، حتی کانت که ادعا می کند که عقل نظری از اثبات حوزه ماورالطبیعه ناتوان است از راه اخلاق مبانی دینی را اثبات می کند و برای اعطای سعادت متناسب با فضیلت اخلاقی انسان ، به خدای خالق ومدبر عالم اعتقاد دارد که بتواند سعادت انسان ها را تامین نماید.

بنا براین، اولا جهان غرب یک دیدگاه واحد ملحدانه ندارد که به سهولت بتوان گفت که کرونا ناقض و ابطال کننده آن است و ثانیا کسانی که مدافع تفکر علم گرایانه هستند (تفکری که برآن است روش علمی ، تنها روش کشف همه حقایق عالم و قوانین علمی تنها تبیین کننده همه نیازهای مادی و معنوی انسان است)برآنند که کشف قوانین علمی ،منطق خاص خود را دارد ، برخی کشفیات علمی سریع و برخی نیازمند تحقیقات و آزمایشهای طولانی مدت که زمان بر می باشد . بنا براین، زمان بر بودن کشف واکسن کرونا آنها را از ایدئولوژی علم گرایانه باز نمی دارد.

البته می توان گفت که کرونا تا اندازه ای ویترین ظاهری جوامع غربی را کنار زد و حقیقت آن را که مبتنی بر تبعیض نژادی واخلاق خود گرایانه و سود گرایانه ومنفعت طلبانه فردی و اجتماعی است، عیان نمود که اعتراضات مردم در کشورهای غربی گویای این مدعا است بنا براین، جناب اقای سید کمال حیدری ، دلایل کافی و وافی برای صحت ادعای خود مبنی بر پایمال شدن غرور و تفرعن انسان غربی توسط کرونا ارائه نداده اند.

و در پایان ، ازخداوند منان این دعا را برای خود مسالت می نمایم:

"اللَّهُمَّ لَا تَكِلْنِي إِلَى نَفْسِي طَرْفَةَ عَيْنٍ أَبَداً "

(خداوندا، هيچ‌گاه مرا به اندازه‌ى يك چشم برهم زدن به خود وامگذار)