یک همسایه داشتیم باهاش مشورت می کردم که خوب است بالای خانه ام یک اطاق برای کتاب هایم بسازم . ایشان گفت چقدرکتاب دارید؟ وقتی برایش توضیح دادم گفت فکربکنم حدود یک صد مترکتاب داشته باشی.

حقیقت اینکه تا آن زمان اینطور نسبت به کتابها فکرنمی کردم . یعنی همیشه وقتی کتابها راارزیابی می کردیم بیشترنسبت به موضوعات کتاب وکیفیت ومحتوای کتاب وارزش معنوی آن ونویسنده کتاب وامثال اینها رافکرمی کردیم

وهیچوقت حتی نسبت به رنگ وکاغذ وجلد وچاپ وامثال اینها فکرنمی کردیم چه برسد نسبت به طول وعرض کتابها.

بعد ازاین داستان بود که نظرم ونگاهم به کتاب وکتابخوانی تغییرکرده بود وسعی کرده بودم نسبت به کتاب وکتابخوانی وکتابخانه وصنعت چاپ ونشرتحقیقات ومطالعه لازم رابنمایم.

این مطالعه سبب شده بود که نگاهی به وضعیت کتابخوانی جامعه خود نیزداشته باشم ودراین زمینه به آسیب شناسی هائی دراین حوزه دست بزنم.

دوست کتابخوان واهل فکرومطالعه ائی هم داشتم که درزمینه کتابخوانی حرف خوبی می زد . ایشان می گفت باید دردوران دانش آموزی مقاطع مختلف به ما یاد می دادنند که علاوه برکتابهای درسی رسمی کتابهای متفرقه دررشته های مختلف بخوانیم . بعضی آدرس کتابهائی راکه درپایان کتابهای درسی آمده بود معلم درکلاس می آورد وبه دانش آموزان نشان می داد تا دانش آموزان با کتابها آشنا گردنند. به هرحال اینها سبب می شد که ما با رشته های علمی بصورت گسترده تری آشنا شویم وبراساس شناخت وعشق رشته ای راانتخاب کنیم وهم سطح سواد عمومی جامعه افزایش پیدا کند وهم فرهنگ کتابخوانی درمیان ما ایرانیان نهادینه شود چیزی که درآن ضعف مفرط داریم.

ازآن زمان هروقت به آشنائی ویا دوستی می رسم ازش سوال می کنم آخرین کتابی که خواندی چه بود؟ وکی بود ؟که بسیاری ازمواقع با تاسف روبرو می شوم . ای کاش کتابخوانی وتفرقه خوانی دردوران دانش آموزی ما باب شود وبمرورجهت پیدا کند وگسترده شود ودرآخرمارا بوحدت توحیدی برساند.

وای کاش فرهنگ کتابخوانی درسرزمین من جایگاه مهمی برای خودش بازکند جائی که معجزه دین ما کتاب است واولین خطابش به پیامبراکرم (ص) اقراء یعنی بخوان است واسم کتاب آسمانی ما هم قرآن است یعنی خواندن وخواندنی.