1-کتاب «جریان‌شناسی سیاسی در ایران» نوشته علی دارابی به طور مبسوط و جامع تمام جریان‌های سیاسی معاصر در ایران را به مخاطب معرفی می‌کند.

کتاب «جریان‌شناسی سیاسی در ایران» یکی از پرتیراژترین کتاب‌ها در حوزه علوم سیاسی در ایران است. علی دارابی، نویسنده این کتاب که پیشتر کتاب‌هایی چون سیاستمداران اهل فیضیه، کارگزاران سازندگی از فراز تا فرود، آینده‌پژوهی انقلاب اسلامی، رفتار انتخاباتی در ایران و... را درباره جریان‌ها و تحولات سیاسی نگاشته بود، در این کتاب به جریان‌شناسی سیاسی در ایران از شهریور ۱۳۲۰ تا اواسط دهه ۱۳۸۰ می پردازد.

دارابی، مراد از جریان‌شناسی سیاسی را شناخت بسترها و چگونگی شکل‌گیری جناح‌ها، گروه‌ها و احزاب سیاسی همراه با تعامل و نزاع میان آن‌ها تعریف می‌کند و بر این باور است که جریان‌شناسی سیاسی، از مقولات سهل و ممتنع به شمار می‌رود؛ سهل از آن‌رو که پرداختن به هر حزب و گروه تحت عنوان جریان سیاسی توجیه‌پذیر می‌گردد و ممتنع از آن‌رو که امکان پردازش به همه ابعاد جریانات سیاسی، در مجموعه‌ای محدود میسور نمی‌گردد زیرا که رابطه این دو از نوع «عموم و خصوص مطلق» است؛ یعنی برای شناخت جریان‌های سیاسی، آشنایی هر چه بیشتر با احزاب ضروری و اجتناب‌ناپذیر است، اما شناسایی حتی کامل احزاب و گروه‌های سیاسی به معنای جریان‌شناسی سیاسی نیست. همچنین جریان‌های حاکم در هر نظام سیاسی را نمی‌توان به‌طور کامل و دقیق مشخص کرد زیرا برخلاف احزاب و یا جمعیت‌ها، این جریان‌ها نه اصول مکتوب دارند و نه ایدئولوژی خاص و فرآیندی هستند که در مقابل تحولات و رویدادهای روزمره عکس‌العمل نشان می‌دهند و خود نوعی سیاست را در این مورد به وجود می‌آورند.

دارابی در ادامه با نقد دیدگاه‌ها و آرای مختلف درباره جریان‌های سیاسی در ایران، نظر و نگاه مختار کتاب را بیان می‌کند و جریان‌های سیاسی- اجتماعی ایران را به پنج دسته جریان مذهبی یا اسلام‌گرا، جریان ملی‌گرا یا ناسیونالیست، جریان چپ و مارکسیستی، جریان ترکیبی یا التقاطی، و جریان سلطنت‌طلب تقسیم می‌نماید و هدف خود را از انجام این پژوهش، تبیین درست تحولات سیاسی- اجتماعی و درک درست نسل جوان از این تحولات و جریان‌ها بیان می‌کند. وی در ادامه با اشاره به پژوهش‌های پیشین دراین‌باره، بر وجوه ممیزه اثر خود با دیگر پژوهش‌ها می‌پردازد و جامعیت پژوهش خود و همچنین رویکرد انتقادی را ازجمله این تفاوت‌ها می‌داند و اثر خود را با تعابیری چون «جدیدترین» و «یکی از جامع‌ترین آثار در حوزه جریان‌شناسی سیاسی اسلام‌گرا» توصیف می‌کند.

پیکربندی و محتوی

علی دارابی «جریان‌شناسی سیاسی در ایران» را در سه فصل و یک ضمیمه نگاشته است. در فصل اول به کلیات و مبانی نظری، مفاهیم، ادبیات، پیشینه، پرسش‌ها، فرضیه‌ها و متغیرهای پژوهش پرداخته و ضمن بهره‌گیری از نظریات افرادی چون استیفن روکان در بحث از شکاف‌های اجتماعی و تأثیر آن بر گروه‌ها، احزاب و جریان‌های سیاسی، به چرایی استفاده از مفاهیمی چون چپ و راست در این اثر اشاره کرده است.

در فصل دوم، به جریان‌های پنج‌گانه مختار در این کتاب می‌پردازد. در بحث از جریان سیاسی اسلام‌گرا (پیش از پیروزی انقلاب اسلامی)، از این جریان به‌عنوان بزرگ‌ترین و اصیل‌ترین جریان سیاسی کشور نام می‌برد، زیرا که به باور نویسنده، اسلام به‌منزله روح ایران، عمیق‌ترین تأثیر را در گسترده‌ترین قلمرو، بر وجود آحاد ملت ایران گذاشته است و از این لحاظ هیچ‌یک از جریان‌های فکری ـ سیاسی دیگر در مقام مقایسه با این جریان نیستند. دارابی نخست به ویژگی‌های مشترک جریان‌های اسلام‌گرا می‌پردازد که عبارت است از: مبارزه با بهاییت، مبارزه با بی‌حجابی، دفاع از فلسطین و مخالفت با اسراییل، مقابله با مارکسیسم، مبارزه با تفکر ضد اسلامی احمد کسروی، و بحث حکومت اسلامی. نویسنده جریان‌های اسلام‌گرا را به پنج دسته روحانیان مخالف ورود به سیاست، روحانیان میانه‌رو، روحانیان وابسته به دربار، روحانیان طرفدار امام خمینی یا اسلام ناب، و روشنفکران دینی دسته‌بندی می‌کند. در ادامه به معرفی تشکل‌های اسلام‌گرا با رویکرد مبارزه مسلحانه با حکومت پهلوی (جمعیت فدائیان اسلام، هیئت‌های موتلفه اسلامی، حزب ملل اسلامی و گروه‌های هفت‌گانه مبارز) می‌پردازد و تصویری از فعالیت آن گروه‌ها ارائه می‌دهد.

دومین محور فصل دوم، معرفی جریان ملی‌گرا یا ناسیونالیستی است. دارابی ویژگی‌های مشترک این جریان را اعراض از فرهنگ موجود و بازگشت به پیش از اسلام بیان می‌کند و در ادامه به تبارشناسی این جریان می‌پردازد. از جبهه ملی به‌عنوان شاخص‌ترین نماینده این جریان نام می‌برد و به سیر فعالیت‌های آن می‌پردازد.

سومین جریانی که دارابی در این فصل به آن می‌پردازد، جریان چپ یا کمونیستی است. او مراد از جریان چپ اعتقادی را احزاب و تشکل‌هایی می‌داند که مرام و فلسفة الحادی (بی‌خدایی) و سوسیالیسم را سرلوحة خود قرار داده بودند و بر اومانیسم (انسان‌گرایی)، اعتقاد به اصل پیشرفت، اعتقاد به مفهوم مدرن کار- سرمایه، اصالت نسبی یا مطلق به اراده جمعی، اعتقاد به اصالت اراده مردم در قانون‌گذاری و اجرا تأکید می‌کردند. ازنظر دارابی، حزب توده و سازمان چریک‌های فدائی خلق نمایندگان این جریان بودند که وی در ادامه به‌تفصیل به این دو گروه پرداخته است.

دارابی چهارمین جریان سیاسی در ایران را التقاطی یا ترکیبی می نامد و آن را به دو جریانِ التقاطیِ اصلاح‌طلب و التقاطیِ رادیکال تقسیم می‌کند. نهضت آزادی ایران و جنبش مسلمانان مبارز را نمادهای جریان التقاطی اصلاح‌طلب می‌نامد و به تشکیل، رهبران و فعالیت‌های آن دو گروه می‌پردازد. نمایندگان جریان التقاطی رادیکال هم ازنظر نویسنده سازمان مجاهدین خلق (منافقین)، گروه فرقان و گروه آرمان مستضعفین هستند.

آخرین جریانی که در فصل دوم بررسی شده است، جریان سلطنت‌طلب است. ازنظر دارابی، شاه محوری، نظام سلطنتی به‌عنوان موهبت الهی، باستان‌گرایی و ناسیونالیسم، رابطه خدایگانی– بندگی بین شاه و رعیت، و سکولاریسم و غرب‌زدگی از مهم‌ترین ویژگی‌های این جریان است و احزاب مردم، ملیون، کانون مترقی، ایران نوین و رستاخیز ملت ایران مهم‌ترین نمایندگان این جریان فکری به شمار می‌روند.

نویسنده در سومین فصل این کتاب که بدنه اصلی آن را تشکیل می‌دهد، به جریان سیاسی اسلام‌گرا پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد. در نخستین بخش این فصل به تبیین مفهومی و جامعه‌شناختی جریان اصول‌گرا (راست) می‌پردازد و منظور از اصول‌گرایی را باور به معناداری زندگی، پایبندی به احکام برای ارتقای منزلت انسانی، درک کرامت انسانی و مسئولیت بی‌بدیل انسان در این عالم می‌داند. از نظر دارابی، این گرایش بر این باور است که موفقیت در حیات فردی و جمعی، درگرو پایبندی داوطلبانه و مؤمنانه به مجموعه‌ای از اصول است و با تقویت ریشه‌های گرویدن به این اصول و ترویج آن‌ها، می‌توان وجهه‌ای هر چه بیشتر اجتماعی و عمومی به آن‌ها بخشید. ازنظر نویسنده، پایبندی به حکومت دینی، نظام جمهوری اسلامی و ولایت مطلقه فقیه، تقدم ارزش‌ها بر هر امر دیگر، طرفداری از دین حداکثری و دولت حداقلی، اقتصاد بازار و واگذاری برخی از امور به مردم، رویکرد بیگانه‌ستیزی در سیاست خارجی و معرفی آمریکا به‌عنوان دشمن، مخالفت با تجدیدنظرطلبی و نگرانی از غلبه جمهوریت بر اسلامیت از مهم‌ترین وجوه مشترک گروه‌های جریان اسلام‌گراست.

نویسنده در ادامه به بحث درباره تحول در مبانی و دگرگونی از راست سنتی به اصولگرایی می‌پردازد و این تحول را نتیجه بازاندیشی نیروهای غالباً جوان، تحصیل‌کرده، نوگرا و دارای سوابق فعالیت در دفاع مقدس، از روش‌های مرسوم و معمول جناح راست و بازاندیشی در هویت راست سنتی می‌داند که براثر هجمه‌های جریان اصلاح‌طلبی، به این مهم همت گماشتند. به باور دارابی، آنان باهدف سلب مشروعیت از گفتمان اصلاح‌طلبی، درصدد معرفی اصولگرایی به‌منزله اصل انقلاب و نظام اسلامی و مبتنی بر آرمان‌های اصلی امام خمینی و انقلاب اسلامی برآمدند و مهم‌ترین باورهای آنان عبارت بود از اعتقاد به جامعیت دین در اداره جامعه، قانون‌گرایی، مردم‌سالاری دینی، شایسته‌سالاری، پذیرش نظارت عمومی، پذیرش عقلانیت و خرد جمعی، التزام عملی به اصول و مبانی انقلاب اسلامی، عدالت‌خواهی، اعتدال و میانه‌روی، توجه لازم به علم و دانش، تولی و تبری. آنان با چنین باورهایی و با طرح شعارهایی چون التزام عملی به جمهوری اسلامی، انقلاب اسلامی، آموزه‌های امام خمینی و وفاداری به مقام معظم رهبری (مد ظله العالی)، اعتقاد به ولایت مطلقه فقیه، عدالت‌خواهی، تجلیل از دفاع مقدس و عوامل آن، حمایت از فقرا و اقشار پایین و مخالفت با تجملات و مصرف، پای بر عرصه رقابت‌های سیاسی نهادند و موفق شدند در دومین دوره انتخابات شوراهای اسلامی شهر و روستا، هفتمین دوره مجلس شورای اسلامی و نهمین دوره ریاست جمهوری به پیروزی دست یابند.

علی دارابی در بخش دوم این فصل با عنوان «روحانیت از اتحاد و ائتلاف تا تحول و دگرگونی جریانی- جناحی»، با رویکرد توصیفی- تحلیلی و به‌صورت کرونولوژیک، به حزب جمهوری اسلامی، جامعه روحانیت مبارز، جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، حزب مؤتلفه اسلامی، جمعیت ایثارگران انقلاب اسلامی و گروه آبادگران ایران اسلامی به‌عنوان مهم‌ترین نمایندگان، سخنگویان، حاملان و حامیان فکری جریان راست سنتی و اصولگرایی می‌پردازد و به‌تفصیل شکل‌گیری، بنیان‌گذاران و رهبران، مواضع و دیدگاه‌ها، فعالیت‌ها و تحول و تطور فکری آن‌ها را موردبررسی قرار می‌دهد.

نویسنده در سومین بخش فصل سوم به تبیین مفهومی و جامعه‌شناسی جریان چپ یا اصلاح‌طلب پس از پیروزی انقلاب اسلامی می‌پردازد و بحث را درباره جریان چپ و از پیدایش تا تحول و دگرگونی در مبانی و مواضع پی می‌گیرد. جریان چپ را به دو دسته سنتی و مدرن تقسیم‌ می‌کند و از تسخیر سفارت آمریکا در تهران به‌عنوان نماد آمریکاستیزی، مخالفت با قانون کار، مخالفت با خصوصی‌سازی و دفاع از بخش تعاونی در برابر اقتصاد خصوصی، مخالفت با نظارت استصوابی شورای نگهبان قانون اساسی و دفاع از تمرکز دولت در تولید و توزیع کالاها و خدمات به عنوان اقدامات نمادین نیروهای چپ سنتی در نخستین سال‌های جمهوری اسلامی نام می برد و در ادامه به دیدگاه‌ها و مواضع چهره‌های شاخص این جریان در حوزه‌های مختلف سیاسی، روابط خارجی، فرهنگی و... می‌پردازد.

دارابی حذف سمت نخست‌وزیری و شکست مجمع روحانیون مبارز را در چهارمین دوره انتخابات مجلس شورای اسلامی از اصلی‌ترین عوامل افول جریان چپ سنتی معرفی می‌کند و به کادر سازی، نظریه‌پردازی و گسترش فعالیت‌های رسانه‌ای و تشکیلاتی نیروهای چپ می‌پردازد که نتیجه‌ی آن شکل‌گیری چپ مدرن بود. دارابی بر این باور است که طیف چپ سنتی پس از دور ماندن از قدرت در سال ۱۳۶۸، با حضور در مراکز علمی و دانشگاهی، به تعمق و تأمل در شیوه فعالیت‌های سیاسی روی آورد و با شعارها و نظریاتی چون جامعه مدنی، قانون‌گرایی، تساهل و تسامح، اصلاحات، وارد عرصه رقابت شد. به باور او، بازگشت چپ مدرن به قدرت با پیروزی در دوم خرداد ۱۳۷۶ و شکل‌گیری جبهه دوم خرداد از ائتلاف جریان‌های چپ مدرن رقم خورد و نویسنده با ترسیم جدولی، تحول این جریان از چپ سنتی به اصلاح‌طلبی را توضیح می‌دهد و تفاوت نگرش آنها را بیان می‌کند. سپس وارد بحث درباره احزاب و تشکل‌های سیاسی چپ مدرن در ایران می‌شود و به تاریخچه، بنیان‌گذاران و رهبران، فعالیت‌ها و مواضع احزاب و تشکل‌های چپ چون سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، مجمع روحانیون مبارز، دفتر تحکیم وحدت، کارگزاران سازندگی، حزب مشارکت ایران اسلامی، مجمع محققین و مدرسین حوزه علمیه قم و حزب اعتماد ملی می‌پردازد. نویسنده در این بررسی، برخلاف بخش سوم که با رویکرد همدلانه به بررسی فعالیت‌های جریان راست سنتی و اصولگرایی پرداخته است، نگاهی انتقادی به جریان‌های چپ دارد و مواضع آنان را با همین رویکرد بررسی می‌کند.

دارابی در چهارمین بخش این فصل به «جریان سوم» می‌پردازد. وی این جریان را اشخاص، احزاب، تشکل‌ها و گروه‌هایی می‌داند که همه در یک اصل با هم مشترک‌اند: دوران حاکمیت دو جناح چپ و راست به سر آمده است و کشور باید از حاکمیت دو جناح عمده کشور خارج شود. این جریان خود را مدعی گفتمان و روش تازه‌ای برای اداره جامعه می‌داند و به دو دسته موافق و مخالف نظام جمهوری اسلامی تقسیم می‌شود. اعتقاد و التزام عملی به ولایت فقیه، خط امام و رهبری و نظام جمهوری اسلامی ویژگی مشترک موافقان نظام و ارائه آلترناتیو و جایگزینی برای جمهوری اسلامی فصل مشترک گروه‌ها و اشخاص مخالف نظام در درون جریان سوم است.

نویسنده پس از بحث درباره مفهوم جریان سوم، حاملان فکری دو نگرش عمده را در درون این جریان معرفی می‌کند و مدرسه حقانی، پژوهشکده امام خمینی (وابسته به محمدتقی مصباح یزدی)، جمعیت دفاع از ارزش‌های انقلاب اسلامی و محسن رضایی را نمایندگان شاخص نگرش موافق نظام می داند و از نهضت آزادی ایران، سید کاظم شریعتمداری (حزب خلق مسلمان ایران) و حسینعلی منتظری و شاگردان و پیروان او را سخنگویان بیرونی یا مخالف نظام در درون جریان سوم نام می‌برد و به‌تفصیل به بررسی نظرات، آرا، دیدگاه‌ها و مواضع آنان در مقاطع مختلف سیاسی می‌پردازد.

بخش پایانی فصل سوم با عنوان «دین‌اندیشان»، به سه دسته سنت‌گرایان، ناقدان سنت و تجدد و تجددگرایان تقسیم می‌شود. دارابی در نخستین محور این بخش، به زندگی و اندیشه‌های سید حسین نصر به‌عنوان نماد جریان سنت‌گرایان می‌پردازد و آرا و اندیشه‌های او را ذیل محورهای اعتقاد به سنت‌گرایی، گرایش به تصوف، تلاش برای توجیه سلطنت شیعی و تأکید بر همزیستی دو نظریه وحدت ادیان و پلورالیسم دینی بررسی و نقد می‌کند. سپس به بحث درباره ناقدان سنت و تجدد می‌پردازد و سید جواد طباطبایی و مصطفی ملکیان را دو متفکر شاخص این جریان معرفی می‌کند. به باور دارابی، لزوم خردگرایی در دین، تأکید بر استقلال عقلانی و عدم التزام عقل به شرع، نقادی جدی از سنت و تأکید بر تجددخواهی، دست‌نیافتنی بودن حقیقت دین و نفی مردم‌سالاری دینی، مهم‌ترین «بن‌مایه‌های» فکری سید جواد طباطبایی را تشکیل می‌دهد و تأکید بر دین حداقلی و قرائت‌های متعدد از دین، معنویت یا دین عقلانیت یافته (دین عقلانی) و تأکید بر ناممکن بودن دین‌داری سنتی، مهم‌ترین نظرات و آرای مصطفی ملکیان است.

دارابی در پایان این بخش به تجددگرایان می‌پردازد و آرا و نظرات عبدالکریم سروش را ذیل محورهای: تکیه بر عقلانیت و روش علمی، ایجاد رویکرد سکولاریستی در دین، گرایش پساپوزیتیویستی، تأکید بر پلورالیسم و دموکراسی لیبرال معرفی و نقد می‌کند و سپس به بررسی و نقد آرای محمد مجتهد شبستری ذیل محورهایی چون نگرش به قرآن، حقوق بشر، دین و دموکراسی، ارتباط دین و سیاست، هرمنوتیک و وحی و قرآن می پردازد.

چاپ ها، ملاحظات و پیشنهادها

این کتاب را نخستین بار در سال ۱۳۹۱ پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی منتشر کرد و پس از آن تا سال ۱۳۹۷، هجده بار تجدید چاپ شد و در همان سال برای بیستمین بار، به‌صورت مشترک توسط پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی و سازمان چاپ، انتشارات و امور رسانه‌ای دانشگاه آزاد اسلامی انتشار یافت. تعداد شمارگان این کتاب تاکنون ۳۶۴۰۰ نسخه است که در نوع خود از کتاب‌های پرتیراژ در حوزه علوم سیاسی به شمار می‌رود.

اگر عنوان کتاب به «جریان‌شناسی سیاسی در ایران معاصر» تغییر یابد مناسب‌تر است زیرا با عنوان فعلی، خواننده تصور می‌کند این کتاب، حوزه‌ای به گستردگی تاریخ ایران را دربرمی گیرد، درحالی‌که مباحث آن تاریخ معاصر (از ۱۳۲۰- تا میانه دهه ۱۳۸۰) را شامل می‌شود. همچنین عنوان لاتین کتاب در پشت جلد، به «معاصر» بودن این جریان شناسی اشاره دارد. ضرورت روزآمد کردن اطلاعات کتاب هم پیشنهاد می شود.

این کتاب به صورت علمی و روشمند و با استفاده از منابع گسترده تاریخی، به جریان شناسی سیاسی در تاریخ معاصر ایران (۱۳۲۰- تا میانه دهه ۱۳۸۰) پرداخته است و از این نظر پژوهشی در خور توجه و اعتناست. مطالعه آن به پژوهشگران تاریخ معاصر و علاقه‌مندان به جریان‌های سیاسی، به ویژه دانشجویان رشته‌های علوم سیاسی، علوم اجتماعی و تاریخ پیشنهاد می‌شود.

2-جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی ایران (از روی کار آمدن محمدرضا شاه تا پیروزی انقلاب اسلامی) سال های 1320 - 1357

ناشر : نشر علم ؛ نویسنده : رسول جعفریان ؛ سال نشر : 1392 ؛ تعداد صفحات : 1184

تحولات سیاسی شگرف و دامنه داری که به صورت انقلاب یا رفرم در جامعه ای پدید می آید، بی شک سلسله ای از تحولات فرهنگی ، معرفتی و بینشی را پشت سر گذرانده است. انقلاب اسلامی سال 1357 از این قاعده مستثنا نیست.

دکتر رسول جعفریان، استادیار گروه تاریخ دانشگاه تهران تالیفات بسیاری درباره تاریخ ایران از جمله تاریخ اسلام، تاریخ صفویه، تاریخ قاجار و تاریخ معاصر دارد. «تاریخ تشیع» در دو جلد، «سیاست و فرهنگ روزگار صفوی» و «بازخوانی نهضت مشروطیت» از مهم ترین کتاب های این نویسنده است.

کتاب «جریان ها و سازمان های مذهبی - سیاسی در ایران (1320 -1357)» به چگونگی شکل گیری جریان های سیاسی- مذهبی در دوره پهلوی دوم می پردازد. جعفریان در این کتاب به ورود روحانیان به کانون های مبارزه و نقش آنان با تکیه بر مذهب در عرصه فرهنگ و سپس سیاست تاکید دارد.

کتاب حاضر، مروری است بر تاریخ تحولات فرهنگی، با تاکید بر رخدادهای فرهنگی ـ سیاسی که در انقلاب اسلامی پایه و اساس قرار گرفته است. این اثر، در پاسخ به این پرسش نگاشته شده است که با وجود نیروهای مذهبی قرار گرفت و انقلاب به صورت یک انقلاب اسلامی در آمد، چه نوع تحولات فرهنگی در پشت سر این انقلاب سیاسی قرار داشت و طی بیش از سه دهه، چه نحله های فکری دینی و مذهبی در ایران پدید آمد که توانست بینش لازم برای این تحول سیاسی را پدید آورد. نشان دادن دامنه فعالیت های دینی ـ سیاسی مهم ترین سازمان های مذهبی و نیز شرح فعالیت جریان های فعال در عرصه مبارزات دینی ـ سیاسی ، هدف اصلی این کتاب است.

کتاب به دلیل پرداختن به سابقه مبارزاتی بسیاری از فعالان انقلابی با حاشیه نگاری های ارزشمندی از جمله حاشیه نگاری رهبر انقلاب مواجه شده است. رهبر معظم انقلاب هنگام مطالعه چاپ سوم کتاب و در فصلی که درباره شریعتی مطالبی عنوان شده حاشیه نوشته اند. این حاشیه اختصاصا برای نویسنده کتاب ارسال شده و رسول جعفریان در چاپ های بعدی این کتاب ضمن انجام اصلاحات و افزودن مطالب جدید، نظرات مقام معظم رهبری را نیز در پاورقی کتاب آورده است.

3-جریان شناسی فکری ایران معاصر

تبیین و تحلیل جریان های عقلانیت اسلامی، روحانیت سنتی، مکتب تفکیک، سنت گرایی، تجددستیزی سنتی و فلسفی، فرهنگستان علوم انسانی و روشن فکری

ناشر : دفتر نشر معارف | موسسه فرهنگی حکمت نوین اسلامی ؛ نویسنده : عبدالحسین خسروپناه ؛ سال نشر : 1394

ایشان کتاب دیگری هم بنام «جریان‌شناسی ضدفرهنگ‌ها» دارند.

کتاب جریان شناسی فکری ایران معاصر به یکی از مهم ترین و پرجنجال ترین مباحث علمی معاصر پرداخته و جریان های روحانیت سنتی، مکتب تفکیک، سنت گرایی، تجددستیزی سنتی، تجددستیزی فلسفی، فرهنگستان علوم اسلامی و روشنفکری را تبیین و تحلیل کرده است.

جریان اصیل اسلامی در این کتاب با عنوان عقلانیت اسلامی، معرفی و مؤلفه های آن بین شده است.

نقدها و بیان آسیب های جریان های پیشگفته، نه به قصد عیب جویی که برای تحقق فضای گفت و گوی و آزاد اندیشی و کشف جریان اصیل اسلامی بوده است.

کتاب از نه گفتار به شرح زیر تشکیل شده است:

*گفتار اول: کلیات؛ شامل چیستی جریان شناسی، گونه شناسی جریان های معاصر ایران.

*گفتار دوم: جریان عقلانیت اسلامی

*گفتار سوم: جریان سنتی

*گفتار چهارم: جریان مکتب تفکیک

*گفتار پنجم: جریان تجددستیزی سنتی

*گفتار ششم: جریان تجددستیزی فلسفی؛ شامل سید فخرالدین شادمان، سید احمد فردید، جلال آل احمد، داریوش شایگان، رضا داوری

*گفتار هفتم: جریان فرهنگستان علوم اسلامی

*گفتار هشتم: جریان سنت گرایی؛ شامل اصول سنت گرایی، دین پژوهی نصر و آسیب شناسی آن

*گفتار نهم: جریان روشنفکری؛ شامل روشنفکری غربی، روشنفکری در ایران، گونه شناسی روشنفکری ایرانی، روشنفکری لبیرال در ایران، معرفی شخصیت ها و اندیشه های روشنفکری لیبرال، آسیب های روشنفکری دینی تجددگرا، روشنفکری در نگاه مقام معظم رهبری

4-مجموعه کتاب‌هایی تحت عنوان «نیمه پنهان»

دفتر پژوهش‌های مؤسسه کیهان مجموعه کتاب‌هایی تحت عنوان «نیمه پنهان» چاپ می‌کند که تاکنون بیش از 60جلد از این مجموعه منتشر شده‌است.

حسن شایانفر نقش مهمی در سیاست‌گذاری موسسه کیهان و به‌صورت خاص روزنامه کیهان داشت، اما خدمات وی به همین جا متوقف نمی‌شد. می‌توان بزرگ‌ترین میراث حسن شایانفر را در مدیریت و نظارت مجموعه کتاب‌های «نیمه پنهان» دانست؛ مجموعه کتاب‌هایی که از سوی دفتر پژوهش‌های موسسه کیهان به چاپ رسیده است و به جریان‌شناسی سیاسی و نقد ایدئولوژیک گروه‌های سیاسی معاصر و خاستگاه‌های فکری‌شان می‌پردازد. بررسی تحلیلی تاریخ معاصر ایران هم از مسائل مورد توجه مجموعه نیمه پنهان بود. این کتاب‌ها موضوعاتی همچون جریانات روشنفکری و اصلاح‌طلب، رجال دوره پهلوی، سازمان منافقین، بهاییت، حزب خلق مسلمان، سازمان مجاهدین انقلاب اسلامی، حزب کارگزاران و... را مورد نقد و بررسی قرار می‌دهد و البته در این مسیر از گزند مخالفین و معاندین هم در امان نمانده است.

او پس از طی دوران طولانی بیماری، در ۲۹ آبان ۱۳۹۵ شمسی در سن ۶۰ سالگی درگذشت.

5- جریان های فرهنگی ایران معاصر(۱۳۴۰ ـ ۱۳۵۷)/ رضا بیگدلو

ناشر : سازمان انتشارات پژوهشگاه فرهنگ و اندیشه اسلامی

جریان فرهنگی منظومه نسبتاً منسجمی از باورها، ارزش‌ها، عقاید، سبک‌های زندگی، هنر، دانش‌ها و اندیشه‌هایی است که پذیرش عمومی می‌یابند و به نیرویی اجتماعی _ سیاسی مبدل می‌شوند. در عصر سنت، فرهنگ ایرانی نه در قالب جریان‌های متضاد یا متفاوت از هم، بلکه در قالب کلیتی قرار داشت که با وجود داشتـن گرایش‌های متعدد، به لحاظ چهارچوب و مؤلفه‌های تشکیل دهنده، بین آنها تفاوت بنیادین نبود و در درون این کلیت، عوامل هم‌گرایی و انسجام بر عوامل واگرایی برتری داشت. با ورود فرهنگ و تمدن جدید غربی، جریان‌هایی با فضاهای متفاوت پدیدار شد.هر یک از جریان‌های فرهنگی در یک مقطع زمانی، بنا به شرایط سیاسی و اجتماعی خاصی، در موقعیت مسلط و کانونی قرار گرفت. این کتاب با رویکردی تاریخی به جریان‌های فرهنگی ایران در دوره پهلوی دوم، سیر تحولات و چگونگی کانونی شدن آنها را مورد بررسی و تحلیل قرار داده است.