روش و متد
درباره روش و متد و هرمونتیک هرچه نوشته وگفتگو وبحث و پژوهش شود کم است.
دلیل مهم آن این است که راههای رسیدن به حقیقت و واقعیت است.
بسیاری ازتحقیقات که به نتیجه نمی رسد یا نتایج کمی بهمراه دارد؛ بدلیل نداشتن روش مناسب نسبت به آن موضوع و مسئله است.
تحقیق روی متن یا موضوع و یا مسئله درهرعلمی روشهای خودرامی طلبد.
روش شناسی هم شامل بررسی روش های پژوهش علمی است و هم مجموع روش های هرعلم.
انتخاب روش هم شامل گردآوری اطلاعات و هم پردازش اطلاعات می شود.
انتخاب روش کتابخانه ای یا رایانه ای یا میدانی و یاخلاق و یاترکیبی مهم است.
وهمچنین درپردازش اطلاعات انتخاب روش شرح یاتوصیف یا نقد یا تفسیریا استنباط یا مقایسه یا ترکیبی بسیاربا اهمیت است.
اکثرروشها به حوزه ادبیات برمی گردد.
یعنی فهم صحیح متن و یا موضوع و یا مسئله برگشتش به شناخت حوزه ادبیات باگرایشات مختلف آن است.
ازلغت شناسی گرفته تا صرف و نحو ؛ دستورزبان ؛ زبان شناسی ؛ فصاحت و بلاغت و هرآن چه درحوزه ادبیات یک زبان و خانواده زبان است.
خروجی تمام آنها توصیف و یا تبیین و یاتفسیر آن است.
اگرتمام موضوعات و مسائل فوق در حوزه ادبیات شناسائی و طبقه بندی وآنالیز وتحلیل گردد درواقع ما را به شناخت حق وحقیقت نزدیک کرده است.
بعضی معتقدند برای رسیدن و کشف حقیقت بیش ازشش راه وجود ندارد.
عقل واندیشه ؛ وحی ؛ کشف وشهود والهام های درونی ویافته های ربانی؛ تجربه؛ گزارش های دیگران؛ قراردادهای ربانی.
براین اساس می توان تمامی علوم را درشش گروه تقسیم کرد. وروش پژوهش هرکدام مشخص می گردد.
عقلی برهانی ؛ نقلی تاریخی ؛ نقلی وحیانی ؛ شهودی عرفانی ؛ تجربی عملی ؛ ادبی زبان شناختی .
درحوزه قرآن شناسی و تفسیر کتاب مقدس مهمترین مسئله بحث روش و متد و هرمونتیک آن است.
هرچند درسنت وتاریخ تفسیر قرآن مفسرگرایشی را انتخاب کرده لکن بصورت تخصصی می توان نشان داد چقدر دامنه آن روش را می شناخته و چقدربه آن پایبند بوده است.
آسیبهای زیادی دراین زمینه به تفسیرقرآن وارد شده است.
چه بسا مفسر ابعاد روشی را که انتخاب کرده به عمق و گستره آن خیلی آگاه نبوده برای همین درتفسیرش نواقص زیادی یافت می گردد.
شما نگاه کنید به روش قرآن به قرآن علامه سید محمد حسین طباطبائی درتفسیرالمیزان یا روش اجتهادی علامه عبدالله جوادی آملی درتفسیرتسنیم ؛ که چه برکاتی دراین در این دو تفسیراست. و هردو مفسربزرگوار درمقدمه جلد اول روش خود راتوضیح داده اند.
با این همه آیا می توان بصورت کامل یقین کرد ؛ مفسرین بزرگ آن به تمام و کمال روش خود پایبند بوده اند یانه ؟ تفسیرهای دیگرنیزهرکدام ازنظر روش بحث های فراوانی دارد.
اینکه کدام روشها ازمرتبه بالاتری ومهمتری برخورداراست نیزجای بحث فراوانی دارد. بعضی معتقد هستند بهترین و صحیح ترین و کاملترین روش تفسیرقرآن روش روائی است و اینهم نه استفاده ازتمام روایتها مثل تفسیرمجمع البیان بلکه روایات خاص اهل بیت صلوات الله علیهم اجمعین.
پرواضح است که این روش روائی اهل بیت با روش های روائی دیگرچقدرمتفاوت است. و در خود این روش ازچه روشهائی برخورداراست.
درتمام روشها و گرایش های تفسیر قرآن حوزه ادبیات پر رنگ است و اگرنگوئیم حرف اول را می زند.
برای رسیدن به این معنای با اهمیت روش ؛ که جادارد مفسرین چندسال تحقیق و مطالعه و پژوهش کند آن گاه سراغ تفسیرقرآن بیایند چند مثال می زنیم.
مثال اول: کسی می خواهدموهای سرش اصلاح گردد و خودش را به دست استاد پیرایشگر
می دهد ؛ حال مسئله مهم روش اصلاح پیرایشگراست و همینطور الگو و مدلی که پیرایشگر انتخاب می کند. اینجا متن ناطق و گویا است و خیلی مشتریها روش و الگوی موی سر خود را به پیرایشگرپیشنهاد می دهند بعضی نیز کل مسئله را به دست توانا یا ناتوان پیرایشگر می سپارند. در چنین موضوع و مسئله ای استاد پیرایشگر می تواند از دهها روش و ابزار و الگو ومدل انتخاب کند و درمرحله بعد بتواند آن روش و الگو را برروی موهای سر مشتری خوب هم اجراء کند و باید تمام شرایط و اقتضاءات این اجراء را به خوبی انجام دهد . خوب شما مشاهده می کنید چه نتایجی بهمراه دارد.
مثال دوم: ازمثال اول که بیشتربه ظاهر مسئله می پرداخت عمیقتراست.
روش تفسیرمتن قرآن همانند پیکرتراش و مجسمه سازاست.
وقتی پیکرتراش یک کوه را انتخاب می کند و یک پیکر ازکوه جدا شده یا ناشده را تراشیده وعرضه می کند هرپیکرتراشی به واسطه روش و گرایش خود پیکر ومجسمه خود را ارائه می کند. درواقع وحقیقت هرکس به مجسمه های خود می رسد. اقوال مفسرین درقرآن با استفاده از روش ها و گرایشهای انتخابی خود هر کدام حکم پیکرتراشیده مخصوص به خود رادارند. هرکدام مجسمه خود را عرضه می کنند که ازنظر مدل و ظرافتها و وزن و طول وابعاد و جرم آن بسیارباهم متفاوت است هرچند همه مجسمه است و همه ازجنس کوه. غیرمعصوم توان آن را نداردکه کل قرآن را بتمام و به کمال استخراج کند لکن باید مفسرین نهایت تلاش خود رابکنند.
کوه قرآن تمام ناشدنی است زیرا به سرچشمه هستی متصل است. بخش اعظم آن هم بطریق علم حضوری و لدنی قابل دریافت است.
اینجاست که روش شناسی اهمیت خودش رانشان می دهد. ما باید صدها جلد کتاب روش شناسی تدوین وتالیف کنیم. نباید مفسر باسرعت قرآن راتفسیرکند. نقد روشها وارزیابی آنها باید مرتب درنهادهای علمی بررسی و مورد بحث واقع شود. به غیر از حوزه ادبیات که موطن اصلی روش شناسی است علومی نظیر علم اصول و منطق نیز برای شناخت روش شناسی مناسب است.
باید بدانیم روش ها محدودیت ندارند و تکثردارند و هرچه علم و پژوهش پیشرفت کند روشها نیزمتنوع و بیشترخواهد شد و همه اینها طریقهای رسیدن به حق و واقعیت هستند.
روش علمی تفسیرقرآن درچندقرن اخیربخصوص زمان معاصر چه تاثیرشگرفی درفهم قرآن داشته است .
علوم تجربی ؛ طبیعی ؛ بنیادی؛ کشاورزی؛ صنعتی ؛ مهندسی ؛ اجتماعی ؛ انسانی ؛ هنر وغیره درفهم امروزما ازقرآن بدون شک تاثیرداشته است و درطول قرون گذشته نیزچنین بوده است.
جمعبندی ما این است : کتاب وحیانی و آسمانی و مقدس قرآن برای تفسیر و تبیین و توصیفش نیازبه فهم عمیق روشها دارد.
واین مطلب گوهرگرانبهائی است که به آسانی به دست نمی آید.
پیشنهاد همیشه گی و ابدی ما عبور ازتفسیر ترتیبی به تفسیر موضوعی و به تفسیرمسئله محور می باشد.
عبورما ازتفسیر فردی به تفسیرگروهی و به تفسیر انواع گروه رشته هاست.
عبورما ازتفسیر های فوق به طرف تفسیرهای سیستمی و منظومه ای و کیهانی است.
عبورما ازتفسیرهای فوق بطرف تفسیرتمدنی است.
تفسیرما باید هم انسان عینی بسازد و هم انسان جمعی یعنی فردی و اجتماعی؛ یعنی فردسازوجامعه ساز.
تفسیرقرآن
اما بعداز انتخاب روش و ترکیب گروههای علمی وتحقیقی ؛ تفسیرقرآن نیاز به منابع علمی دارد.
باتحقیق روی آثار علمی که نسبت به قرآن نوشته شده است به این نتیجه می رسیم با همه زحماتی که برای تفسیرقرآن شده است هنوز مواد و منابع لازم برای تحقیق قرآن تالیف نشده است.
یعنی زمانی ما می توانیم تفسیرعالی قرآن داشته باشیم که ابتدا منابع علمی که نیازداریم تالیف و فراهم کرده باشیم.
البته همه پژوهشگران می دانند که تاکنون نزدیک به دوازده هزاراثرتدوین گردیده است .
كتابشناسي جهانی علوم قرآن توصيفي و موضوعي چهار جلدي، در دو بخش قرآن و علوم قرآني و معارف قرآني تدوين شده است: در بخش اول منابعي كه در زمينة تفسير و ترجمه، ناسخ و منسوخ، محكم و متشابه، اعجاز قرآني، قَسمها و مَثَلها، اوصاف قرآن و تأليفات جديد قرآن پژوهي است، معرّفي شده است.
در بخش معارف قرآني، كتابهايي كه درباره موضوعات و مفاهيم قرآني تأليف شده است مانند: منابعي كه به اخلاق قرآني پرداختهاند يا منابع فقهي، فلسفي و كلامي كه دربارة قرآن نگارش يافتهاند، معرّفي شده است. در اين كتابشناسي 9500 عنوان كتاب معرفي گرديده است.
لکن با بررسی این کتابها وطبقه بندی وتحلیل آن به کمبود منابع تحقیات قرآنی پی خواهیدبرد.
یکی ازآنها درحوزه معانی ؛ لغت است. درقرآن ریشه کلمات حدود۱۹۱۹ عدد و کلمه ۱۶۳۰۱ عدد(بدون محاسبه تکرار) براساس سی دی های مرکزتحقیقات کامپیوتری علوم اسلامی ؛ و براساس کتاب فرهنگ آماری کلمات قرآن کریم دکترمحمود روحانی قرآن دارای ۷۷۸۰۷ کلمه می باشد.
اگرما برای هرکدام از ریشه کلمات و بعضی کلمات اساسی وبنیادی قرآن که حدود ۳۰۰۰ کلمه می باشد یک جلد کتاب بنویسیم یکدوره سه هزارجلدی درباره تفسیرلغت درقرآن نوشته ایم.
تولد و سابقه تاریخ هرلغت و مراحل و تطورات معانی آن درقبل و زمان پیامبراکرم (ص) و بعدازآن ؛ مباحث زیادی را می طلبد.
چیزی که الان وجود خارجی ندارد.
تفسیرجملات و آیه ای و سوره ای قرآن که اهمیت آن بیشتراست. و استاندارسازی درباره آن هنوز انجام نگرفته است. تفسیرهای قرآن بیشترفردی انجام گرفته و به همین دلیل بصورت دقیق و یکدست ازابتدا تاانتهای قرآن صورت نگرفته است.
زیرا ابتدا مفسرین و گروه علمی رشته ها باید در تفسیر علم لغت و جملات و آیه ها و سوره ها و روشها به یقین و وحدت رویه برسند و بعد به تفسیرموضوعی و مسئله ای قرآن بپردازند.
درتفسیرقرآن نباید یک کلمه و یا جمله و یا سطر و یا صفحه اضافی تدوین گردد.
باید مشخص گردد کتاب تفسیری که تدوین گردیده است پژوهشگران آن ازچه جنسی و نوعی داده پردازی کرده اند.
تفسیر توصیفی و گزارشی ؛ تبیینی و استدلالی و استنباطی و اجتهادی ؛ تفسیری و نظریه پردازی ؛ تحلیلی و انتقادی ؛ تولیدی ونظریه سازی باهمدیگرمتفاوت می باشند.
درتفسیرقرآن باید اهداف و مخاطب و گرایشهای آن دقیقا روشن باشد.
تفسیرقرآن برای مذاهب اسلامی یا امت مسلمان و یا ادیان الهی و یا کشوری و منطقه ای و بین المللی متفاوت است. زیرا اهداف و مخاطبین آن متفاوت می باشند و فهم و فرهنگ تفاهم در سطوح متفاوتی است.
گروه پژوهشگران مفسر که با ادبیات و زبان بین الملل می نویسند باید ازهوشمندی مضاعفی برخوردارباشند.
مراکزعلوم دینی درجهان باید پژوهشگاههای علوم وحیانی تاسیس و ارتباط سازمانی مستدام علمی باهمدیگرداشته باشند. تا بتوانند درقرن معاصر و قرون آینده درخدمت فهم قرآن باشند.
ارتباط قرآن و علم و رشته های آن دائم باید داد وستد داشته باشند و فرآوردهای همدیگر را مد نظرداشته باشند.
جمیع علوم برای ما اهمیت وارزش دارند و علوم باید ۹۹درصدی درخدمت بشرباشد و قرآن یک درصدی. زیرا خداوند آن چه را که توانائی رسیدن وفهم آن را بشر نداشته و یا بصورت کامل امکان نداشته بیان کرده و بقیه را بعهده ادراک و حجت باطنی خود انسان گذاشته است.