در حدود هفتاد سال قبل روزی دختر علامه از مکتب خانه به منزل می‌آیند و دنبال اشعار سعدی و حافظ می‌گشتند و به علامه عرض می‌کنند که معلم به ما گفته است از دیوان اشعار شعرا، شعری برای بهار پیدا کنید، مرحوم علامه سید محمد حسین طباطبائی صاحب تفسیر المیزان فی البداهه این شعر را برای دخترشان می‌گویند و ایشان هم می‌نویسند و به دخترشان می‌گویند اگر معلم پرسید این شعر برای کیست؟ بگو از پدرم است.

من بنفش بهارم، زینت جویبارم

چهره نغز دارم، نازنینم، نگارم

من نگارین بنفشم، در چمن می‌درخشم

بزم را عطر بخشم، دیده را نور بارم

هر نگارم که بیند، در کنارم نشیند

زودم از شاخ چیند، چیند از شاخسارم

گاهی از مهر خندد، تا مرا سینه بندد

گاه چون تاج شاهی، بر سرش جای دارم

بلبلم راز گوید، سنبلم مهر جوید

تا گل و سبزه روید، پرورد روزگارم

در دبستان که پویم، دانش و فخر جویم

پاکدل، نیک خویم، مهر فرهنگ دارم