همه چیزدر عالم به امرالهی است
قُل لَن يُصِيبَنا إِلاّ ما كَتَبَ اللّهُ لَنا هُوَ مَولانا وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ (51 - سوره توبه)
ترجمه :بفرما اي رسول اكرم باين منافقين که هرگز ممكن نيست بما اصابه كند مصيبتي مگر آنچه خداوند براي ما تقدير فرموده و نوشته شده او است مولي و صاحب اختيار ما و لازم و حتم است که مؤمنين بر خداوند توكل كنند.
بسیاری ازانسانها وحتی بعضی از مومنین در بلایا وحوادث ودرامور زندگی دچارشبهات واشکالات فکری واعتقادی می شوند این آیه پاسخ به همه است. باید درچنین مواردی ایمانمان راکامل محفوظ بداریم.
مقدمه : توحید افعالی چیست؟
توحید افعالی یعنی درك و شناختن اینكه جهان، با همه ی نظامات و سنن و علل و معلولات و اسباب و مسبّبات، فعل او و كار او و ناشی از اراده ی اوست. موجودات عالم همچنانكه در ذات استقلال ندارند و همه قائم به او و وابسته به او هستند و او به تعبیر قرآن «قیّوم» همه ی عالم است، در مقام تأثیر و علّیت نیز استقلال ندارند، و در نتیجه خداوند همچنانكه در ذات شریك ندارد در فاعلیّت نیز شریك ندارد. هر فاعل و سببی، حقیقت خود و وجود خود و تأثیر و فاعلیّت خود را از او دارد و قائم به اوست. همه ی حولها و قوّه ها «به او» است (ما شاء اللّه و لا قوّة الاّ به، لا حول و لا قوّة الاّ باللّه) .
انسان كه یكی از موجودات است و مخلوق اوست، مانند همه ی آنها علّت و مؤثّر در كار خود و بالاتر از آنها مؤثّر در سرنوشت خویش است، امّا به هیچ وجه موجودی «مفوّض» و «به خود وانهاده» نیست (بحول اللّه و قوّته أقوم و اقعد) . اعتقاد به تفویض و وانهادگی یك موجود- اعمّ از انسان و غیر انسان- مستلزم اعتقاد به شریك بودن آن موجود با خدا در استقلال و در فاعلیّت است و استقلال در فاعلیّت، مستلزم استقلال در ذات است و با توحید ذاتی منافی است، چه رسد به توحید افعالی.
اَلْحَمْدُ لِلّهِ اَلَّذِی لَمْ یَتَّخِذْ وَلَداً وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ شَرِیكٌ فِی اَلْمُلْكِ وَ لَمْ یَكُنْ لَهُ وَلِیٌّ مِنَ اَلذُّلِّ وَ كَبِّرْهُ تَكْبِیراً. [مفاتیح الجنان، دعای افتتاح.] سپاس ذات خدا را، آن كه همسر و فرزند نگرفت و برای او شریكی در مدیریّت جهان و همچنین كمكی از روی ناتوانی برای اداره ی عالم نیست. او را بزرگ و برتر بدان، بزرگ و برتر دانستنی كه لایق ذات پاك او باشد.( مجموعه آثار شهید مطهری . ج2، ص: 104)
« تنبيه- در باب توحيد افعالي بنده گان خداوند که اظهار اعتقاد بتوحيد افعالي ميكنند بر چهار دستهاند :
که تعبير از آن بقشر القشر و قشر و لبّ و لب اللب ميكنند و تشبيه بجوز و لوز ميكنند که داراي اينکه چهار مرتبه است
1-قشر القشر(پوست روی پوست) آن پوست سبز است که روي پوست بادام و گردو است و چند صباحي که پوست زير محكم شود دور افتاده ميشود و اينکه توحيد منافقين است که فقط چند روز دنيا احكام توحيد و اسلام بر آنها بار ميشود تا مادامي که كشف خلاف نشود يا بمرگ گنده شود.
2- قشر پوست بادام و گردو است و آن توحيد عوام است که في الجمله اعتقادي به اينكه افعال مستند بخدا است دارند لكن نظر آنها تماما باسباب و عمليات خود است اينکه في الجمله قيمتي دارد لكن پوك است و مغز ندارد.
3- لبّ عبارت از مغز بادام است و آن توحيد خواص است که تمام كارها را منوط بمشيت و اراده حق ميداند و اسباب را وسائط و آلات و معدّات ميداند و مقام توكل در اينکه رتبه پيدا ميشود.
4-لبّ اللب عبارت از روغن بادام و گردو است که هيچ سفلي ندارد و آن توحيد خاص الخاص است که توحيد انبياء و اولياء حق است که اصلا نظر باسباب ندارد نميبيند جز خدا، نميترسد جز از خدا، اميدوار نيست جز بخدا اينست که غني و فقر، صحت و مرض، نعمت و بلا، حيات و موت و عزت و ذلّت در نزد او يكسان است و تماما عين صلاح است و بجا و بموقع است لذا ميفرمايد قُل لَن يُصِيبَنا إِلّا ما كَتَبَ اللّهُ لَنا .
همين است مفاد فرمايش حضرت زینب عصمت صغري سلام اللّه عليها در جواب إبن مرجانه لعنة اللّه عليه که گفت (كيف رأيت صنع اللّه باخيك) فرمود (ما رأيت الّا جميلا هؤلاء قوم كتب اللّه عليهم القتل فبرزوا الي مضاجعهم) هُوَ مَولانا داراي ولايت ذاتيه حقيقيه كليه است بر جميع ممكنات تماما ملك او است هر سو که اراده كند ميگرداند و اينکه ولايت حدّي از براي او نيست بخلاف ساير ولايتها که جعليه است بجعل الهي و محدود است بحدّ معين حتي ولايت كليه مطلقه که نبي صلّي اللّه عليه و آله و سلّم و اوصياء دارند بر كافه جن و انس و غير اينها وَ عَلَي اللّهِ فَليَتَوَكَّلِ المُؤمِنُونَ يعني مؤمن حقيقي واجب است که بر خدا توكل كند و امور را باو واگذار كند که مرتبه سوم توحيد بود. »( تفسیر اطیب البیان جلد 8 - صفحه 237 ).
هدف ما انسانی است که محبوب خدا باشد.