از مسائلى كه قرآن به آن اهميت خاصى داده است، وظيفه جامعه اسلامى نسبت به پيامبر گرامى است، یکی ازآنها احترام به پیامبراکرم(ص) است.

احترام پيامبر (ص)

تكريم بزرگان و ارج نهادن بر شخصيت‏هاى الهى با اعتقاد به عبوديت و بندگى آنها، تعظيم خداى سبحان است، احترام آنان نه تنها از اين نظر است كه انسان‏هاى كاملى بودند كه راه سعادت را به روى انسان‏ها گشودند، بلكه در بزرگداشت آنها، انگيزه ديگرى در كار است كه عارفان را به احترام و تعظيم آنها وا مى‏دارد و آن، ارتباط محكم و پيوند استوار آنها با خدا است كه آنى با او به مخالفت برنخاسته و پيوسته مجريان فرمانهاى خدا و پويندگان راه كوى او بودند.

روى اين اساس هر نوع تكريم و تعظيمى كه از اعتقاد به قداست و طهارت آنها از گناه، و اخلاص و عشق آنان به كسب رضاى حق، و فداكارى و جانبازى آنان در گسترش آيين او، مايه بگيرد، در حقيقت تعظيم خدا و عشق به او است و اگر آنان را دوست مى‏داريم و احترام مى‏گذاريم از اين نظر است كه آنان خدا را دوست داشته و به او عشق مى‏ورزيدند، و خدا نيز آنها را دوست مى‏داشت.

قرآن اين حقيقت عرفانى را در آيه‏اى بازگو مى‏كند و مى‏فرمايد:

«قل ان كنتم تحبون الله فاتبعونى يحببكم الله و يغفرلكم ذنوبكم و الله غفور رحيم» (آل عمران /31).

«اگر خدا را دوست مى‏داريد از من پيروى كنيد (در اين موقع) خدا شما را دوست مى‏دارد و گناهان شما را مى‏بخشد و خدا بخشايشگر و رحيم است».

در تكريم پيامبر گرامى همين بس كه قرآن يك رشته از افعال خدا را در عين انتساب به خود، به رسول گرامى نيز نسبت داده واز هر دو با هم يك جا نام مى‏برد و مى‏فرمايد:

«ولو انهم رضوا ما اتيهم الله و رسوله و قالوا حسبنا الله سيوتينا الله من فضله و رسوله انا الى الله راغبون» (توبه /59).

«اگر آنان به آنچه كه خدا و پيامبر او داده راضى گردند و بگويند خدا ما را كافى است، خدا از كرمش و پيامبر او به ما مى‏دهند ما به سوى خدا توجه داريم».

شيوه معاشرت بيانگر پايه ايمان است: اگر قرآن به تكريم و تعظيم پيامبر دعوت مى‏كند، به خاطر اين است كه شيوه معاشرت فردى با فرد ديگر نشانه پايه عقيده و ايمان او به عظمت و موقعيت طرف است .

درست است كه پيامبر گرامى در زندگى زاده و وارسته بود، و از تظاهر به مناصب سياسى و قضائى و نظامى خوددارى مى‏كرد و با ياران خود «حلقه وار» بدون اينكه مجلس صدر و ذيل پيدا كند، مى‏نشست، ولى اين كار نبايد سبب شود كه مسلمانان در معاشرت خود،موقعيت او را ناديده بگيرند، و آداب و مراسم شايسته به مقام پيامبر را رعايت نكنند.

آيات وارد در مورد احترام پيامبر، بر دو گروهند:

1- آياتى كه به طور كلى دستور احترام مى‏دهد.

2- آياتى كه انگشت روى موارد جزئى مى‏گذارد و نمونه‏هائى را ارائه مى‏كند ما در اين بخش از هر دو قسمت آياتى را متذكر مى‏شويم:

الف: دعوت به تكريم و احترام

قرآن در آياتى جامعه اسلامى را به تكريم و بزرگداشت پيامبر دعوت مى‏كند و مى‏فرمايد: «انا ارسلنا شاهداً و مبشراً و نذيراً لتومنوا بالله و رسوله و تعزروه و توقروه و تسبحوه بكرة و اصيلاً» (فتح /8-9).

ما تو را اى پيامبر! گواه و بشارت دهند و بيم دهنده فرستاديم تا به خدا و رسول او ايمان بياوريد و اورا كمك و احترام كنيد و او (خدا) را صبح و عصر تسبيح بگوئيد».

ب: متانت در سخن گفتن‏

در اين مورد به آياتى كه در سوره «حجرات» وارد شده است، اكتفاء مى‏ورزيم:

1-«يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصوتكم فوق صوت النبى ولا تجهروا له بالقول كجهر بعضكم لبعض ان تحبط اعمالكم و انتم لا تشعرون»(حجرات /2).

«اى افراد با ايمان! صداى خود را بلندتر از صداى پيامبر نكنيد و با او بلند سخن نگوئيد (فرياد نزنيد) همانطور كه با يكديگر بلند سخن مى‏گوئيد، تا مبادا پاداش عمل شما بدون توجه از بين برود».

2- «ان الذين يغضون اصواتهم عند رسول الله اولئك الدين امتحن الله قلوبهم للتفوى لهم مغفرة و اجرعظيم» (حجرات /3).

«آنهائى كه از صداى خويش در (محضر پيامبر) مى‏كاهند، كسانى هستند كه خداوند دلهاى آنان را براى پرهيزگارى آزموده است براى آنان آمرزش و پاداشى بزرگ است».

3- «ان الذين ينادونك من و راء الحجرات اكثرهم لا يعقلون» (حجرات /4)

«آنان كه تو را از بيرون اطاق بلند صدا مى‏زنند بيشترشان نمى‏فهمند».

4- «ولو انهم صبروا حتى تخرج اليهم لكان خيراً لهم و الله غفور رحيم».(حجرات /5).

«اگر آنان صبر مى‏كردند تا خود بيرون آئى براى آنها بهتر بود، خداوند آمرزنده و مهربان است».

جامعه خشن: پيامبر كه داراى روح لطيف و فردى آزاده بود، گرفتار افرادى شده بود كه از بسيارى از مزاياى اخلاقى دور بودند و با شخصيتى مانند رسول اكرم طورى سخن مى‏گفتند كه گوئى با يك فرد چوپان سخن مى‏گويند.

در سال نهم هجرت كه آن را «عام الوفود» مى‏نامند، هيئت و دسته‏هاى مختلفى از قبائل اطراف براى تشرف به اسلام به مدينه مى‏آمدند، و وقت و بى وقت پشت در اطاق پيامبر كه با مسجد چندان فاصله نداشت مى‏ايستادند، فرياد مى‏كشيدند كه «يا محمد اخرج: اى محمد ازاطاق بيرون بيا!» 1 اين كار علاوه بر اين كه استراحت رسول خدا را بهم مى‏زد يك نوع بى احترامى به شخصيتى مانند پيامبر (ص) بود و لذا قرآن در آيه چهارم اين سوره اين گونه افراد را كم فهم و بى خرد شمرده است .

او نه تنها در اين قسمت از آداب معاشرت، از بيگانگان و عربهاى بيابانى ناراحتى داشت، بلكه برخى از ياران و اصحاب نزديك آن حضرت هم، ادب سخن را در محضر وى مراعات نمى‏كردند.

بخارى محدث معروف جهان تسنن مى‏نويسد: هيئتى به نمايندگى از قبيله «بنى تميم» وارد مدينه شد، هر كدام از ابى‏بكر و عمر، شخصى را براى ملاقات با آنها معين نمودند، اختلاف آنان در تعيين آن فرد منجر به مشاجره شد و داد و فرياد آنان در محضر پيامبر (ص) باعث رنجش خاطر او گرديد براى جلوگيرى از تكرار اين حركات ناشايست در محضر آن پيشواى بزرگ، آيه دوم و سوم نازل گرديد و اين عمل را آنچنان بد شمرد كه نتيجه آن «حبط» اعمال معرفى گرديد. 1

اين احترامات مخصوص زمان پيامبر نيست - اگر پيامبر در حال حيات احترام دارد پس از وفات نيز همان احترام را خواهد داشت، حتى موقعى كه عايشه در شهادت حسن بن على (ع) در كنار قبر پيامبر (ص) سروصدا به راه انداخت و به كمك دسته‏اى از دفن فرزند پيامبر كنار قبر جدش جلوگيرى به عمل آورد، حسين بن على (ع) براى خاموش كردند وى اين آيه را خواند:

«يا ايها الذين آمنوا لا ترفعوا اصواتكم فوق صوت النبى» سپس اين جمله را فرمود: «ان الله حرم من المؤمنين امواتا ما حرم منهم احياء: خداوند انجام هر نوع عملى را كه درباره شخص مؤمن در حال حيات او تحريم كرده، در حال مرگ وى نيز تحريم نموده است» 2

همانطور كه دانشمندان از اين آيه فهميده‏اند اين قبيل احترامات به پيامبر عظيم اختصاص ندارد، بلكه همه پيشوايان اسلام، و علما و اساتيد و پدران و مادران و عموم بزرگان از اين گونه احترام‏ها بايد برخوردار باشند، از اين جهت در حرمها و آستانه‏هاى مقدس، بايد از داد و فرياد و امثال آن، خوددارى نمود.

پى‏نوشتها:

1- التاج، ج 4، ص 213 - 214.

2- نورالثقلين، ج 5، ص 80 - 81.